برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۴۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

لتسه

«هرمان لتسه»[۱] در ۱۸۱۷ به دنیا آمد ، پزشکی وعلوم طبیعی آموخت ودر این فنون و نیز در فلسفه به استادی پذیرفته شد ، زندگانیش برسر وصدا وسراسر وقف مطالعات علمی بود ، وچون از آن مطالعات خسته میشد به صنعت وادب می پرداخت ، شصت وچهار سال روزگار گذرانید و در ۱۸۸۱ در گذشت.

لتسه برحکمای رمانتيك اعتراض داشت که : دستگاه طبیعت را منظور نظر نداشته اند ، وبرفلاسفه مادی ایراد می کرد که تنها صورت وقشر وجود را منظورمیدارند ، واوخودمعتقد است که ، این هر دو وجه از وجود را باید مورد تأمل قرار داد . شك نيست که عالم حقیقتی دارد معنوی ومعقول که همه برای او است ، واز پی آن حقیقت باید بود اما آن باطن را در امور ظاهر می توان جست و روح را در جسم می توان یافت.

نسبت به جهان وامور طبیعی نظر لتسه را می توان به این عبارت خلاصه کرد که : اشياء عالم را ما متکثر می یابیم ، ولیکن می بینیم بر یکدیگر تأثير وفعل و انفعال دارند از این رو در می یابیم که آن اشیاء از یکدیگر مستقل نیستند ، زیرا که تأثیر فرد مستقل در فرد مستقل دیگر معنی ندارد . پس اشیاء از یکدیگر مستقل وجدا نیستند، و با هم ربطی معنوی دارند . به عبارت دیگر، آنچه میبینیم احوال مختلف يك وجود اصیل است که بر همه اشیاء محیط و مبدأ كـل می باشد.

عقیده ای را که علمای طبیعی دارند در باب بنیاد موجودات که اجزای لایتجزی می باشند ، لتسه با عقیده لایبنیتس در باب جوهر فرد ترکیب می کند ورفق می دهد به این وجه که قائل به وجـود اجزای لایتجزی هست ، و آنها را مراکز نیرو میداند و معتقد است که دارای ابعاد نیستند ، زیرا که بعد مانند سایر کیفیات محسوس


  1. Hermann Lotse
–۱۹۳–