برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۴۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بروتستان بودند ، و او را به تحصیل الهیات گذاشتند ، اما او از الهيات بلکه از مسیحیت رو گردان شد . در زبان یونانی و علـوم ادبی تبحر یافت و در دانشگاه بال شهر معتبر سویس اورا به استادی پذیرفتند . در جوانی مرید شوپنهاور حکیم و رفیق واگنر معروف بود، که از بزرگترین استادان موسیقی آلمان است اما بعدها عقیده اش از آن هر دو مرد بزرگ برگشت ، و از اکثر دوستانش برید و با آنـان مخالفت کرد . آلمانیان را کم فرهنگ تشخیص داده و جنگهـای د بيزمارك، راهم مخل ترقی فرهنگ آلمان می یافت و آرزومند بود که بتواند فرهنگ را در میهن خویش ترقی دهد . هنوز جـوان بود که گرفتار علت مزاج شد و ناچار از معلمی دست کشید ، سپس در سال با بیماری کشمکش کرد و تصانیف مهمش نیز در همین دوره ظاهر گردید، سرانجام در چهل و پنج سالگی جنونش آشکار شد و یازده سال هم به این حال باقی ماند و در سال ۱۹۰۰ در گذشت.

نیچه تصانیف متعدد دارد ، ولیکن ازهمه نامی ترکه خود او نیز آن را حاوی کل فلسفه خویش می دانست کتابی است به این عنوان «زردشت چنین می گفت، زیرا که اغراض خویش را به صورت افسانه ای در آورده است که موضوعش زردشت است ، وسخنان خودرا از زبان او می گوید .[۱] کتاب مهم دیگرش که نا تمام مانده ، به این نام


  1. بهیچوجه نباید تصور کرد که مندرجات این کتاب شباهتی به تعلیمات حقیقی زردشت داشته باشد، مقصود از زردشت اینجا ددرواقع خود نیچه است ، اما اینکه زردشت را حامل پیغام خود قرار داده به سبب آنست که ، معتقد بوده است که ایرانیان نخستین قومی بوده اند که معنی حقیقی زندگی را دانسته اند ، پس پیغمبر ایرانی را نماینده افکار خودقلم داده است ، و نیز به سبب اینکه ایرانیان عقیده داشته اند که مدار امر عالم برادرار است ، وهر دور هزار ساله قائدی دارد در واقع نیچه مانند یا با ظاهر می گوید: بهر الفي ألف قدی بر آید من آن سروم که در الف آمدستم و نیچه معتقد به ادوار است .
–۱۹۷–