برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۴۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

است ، «خواست توانائی» .[۱] در این هر دو کتاب مطالب را به عبارات بریده و به صورت کلمات قصار نامرتب وتعبيرات شاعرانه ادا کرده است . از این رو آنچه را فلسفه نیچه باید گفت به دشواری به بیان علمی در می آید .

محققان تردید کرده اند که نیچه را شاعر باید گفت یا حکیم ؛ زیرا که سخنش نثر است[۲] اما پر از شورو مستی و تخیل شاعرانه و تعبیرات کنایه آمیز است ، وسجع وجناس وصنایع بدیعی هم به کار برده ومخصوصا اغراق ومبالغه را به کمال رسانیده است ، چنانکه لحن کلام حکیم ندارد بلکه شبیه به کلمات ارباب ادیان و به شیوه بعضی از کتب آسمانی است ، اما مطالبی که در آن سخن می گوید از موضوعات فلسفه و حکمت عملی می باشد ، ومنظورش تغییر افکار و احوال مردم از جهت روش زندگانی بوده است ، از این رو نه حکیمی تمام است و نه از شعرا بشمار می رود . از این گذشته افکارش برحسب ظاهر با عقاید همه دانشمندان مخالف است . چنانکه گوئی تعهد داشته است که بر خلاف همه مبانی اخلاقی و حکمتی که نزدهمه کس مسلم است سخن بگوید ، واگرهم اکنون با پیش ازین کسانی بوده یا باشند که به بعضی از اسول عقاید او معتقد باشند با لحنی که او بیان کرده موافق نیستند، به علاوه احوال واخلاقی که پیشنهاد می کند و با کمال حدت وحرارت يشتيباني مي نمايد ، با اخلاق شخصی او بکلی منافی است .

همه دانشمندان دنیا خودپرستی را مذموم و غیرپرستی وشفقت را مستحسن شمرده اند ، نیچه به خلاف همه خود پرستی را حـق دانسته، وشفقت را ضعف نفس وعیب پنداشته است . عقیده شوبنهاور را که می گفت اصل در جهان خواست هستی است ، تصدیق کرده ولیکن در اینکه این بد است با اومخالف شده و می گوید ، وجـود طالب هستی است ، و باید باشد و همین خوب است . و خواست هستی


  1. willezur macht
  2. نیچه شعر هم گفته است اما آثارش به نثر است.
–۱۹۸–