برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۵۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

این سقراط و افلاطون در معارضه آن مجاهده کردند . و پیش بردند و از این رو است که نیچه سقراط را از تباه کنندگان زندگانی بشرمی خواند و نتیجه «مذهب انفراد»[۱] است ، یعنی هر فردی خود را بخواهد و بر دیگران برتری دهد وحفظ حسن روابط با دیگران را منظور نکند، وهمواره خود را ترانا و نیرومند سازد ، اما اینکه فرض از نیرومندی چیست؟ درست معلوم نیست، ظاهر کلام نیچه اینست که توانایی برای اینست که به دیگری بتوان تجاوز کرد و برتری نموده ومعنی زندگانی همین است .

نیچه مانند بعضی از حکمای پیشین قائل به ادوار است ، یعنی معتقد است که اوضاع جهان هرچند تجدید میشود و آنچه پیش بود بعدها دوباره می آید ، وبقاء خود را به این معنی می گیرد .

این بود خلاصه بسیار مختصری از فلسفه نیچه ، اگر بتوان این سخنان را فلسفه نامید ، ولیکن اگرجا داشتیم وجملاتی چند از . عبارات او را به فارسی در می آوردیم میدیدید که بیان حکیمانه نیست شاعرانه است ، بلکه عربده مستانه است ، ازروی شورو مستی سخن گفته، وحق اینست که در نویسندگی مقامی بلند دریافته و از این رو گفته هایش محل توجه وخواندنی است.

البته اگر آنچه منظور و منوی نیچه است ، از صورت عربده بیرون کنند و به بیان معقول در آودند ، مطالبی هم دارد که مورد تصدیق است و کسان دیگر هم پیش از او گفته بودند . شهامت و شجاعت و غیرت و بلندی همت ومناعت وعزت نفس همه کس ممدوح و مستحسن بوده و هر کس خود را خوار وذلیل ساخته رذل و نا چیز خوانده شده است . بسیاری از دانشمندان پیشین فطرت انسان را برخود خواهی وخود پسندی دریافته ، واین خصلت را منشأ احوال و اعمال مردم دانسته بودند . حكما عموماً حسن اخلاق را وسیلۂ کمال نفس خواسته ، و بسیاری از ایشان زندگانی اخـروى وطمع بهشت و ترس دوزخ را بیمورد دانسته ، و عدالت و فضیلت را از آن رو ستوده اند که مایه


  1. Individualisme
–۲۰۳–