برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۵۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

سعادت این جهانی شمرده اند . ناپسند بودن پاره ای از آداب مسیحیت و بعضی فرق دیگر ، مانند رهبانیت و مشقت دادن و مجروح ساختن بین و امثال آن را بسیاری دیگر از صاحب نظران نیز عنوان کرده بودند. لزوم تندرستی و نیرومندی تن وروان محل انکار هیچ خردمندی نبوده است ، وهرچه در آن تأکید و واهتمام شود رواست . جنگ جدال راهم بعضی از پیشینیان مایه بقای شجاعت وشهامت و دلاوری در مردم وملل پنداشته بودند . هروج برفلك سروری ومدارج کمال را نیز همه پسندیده ولازمة طبع بلند دانسته اند ، این سخن هم که حق و حقیقت در وجود خود انسان است و بیرون از او نیست محـل اتفاق حكما است ، پس بنیاد عقاید نیچه درست است و تازگی هم ندارد و او اول بار آنها را کشف نکرده است . چیزی كه يك اندازه تازگی دارد فرومی است که از این اصول در آورده و لحنی که در اظهار آن عقاید به کار برده است . لحنش چون شیوا وپرشور و بدیع است پسندیده و گیرنده است ، اما تعليماتش که اسرار برخود خواهی و مرجح دانستن خود بر دیگران و فدا کردن آنان برای هوای نفس ، ونیکو دانستن هر وسیله واسبابی اگرچه بیرحمی و قساوت و بیداد، و مکرودروغ باشد کمتر عاقلی می تواند تصدیق کند، رجا دارد که تردید کنیم در اینکه خود نیچه هم این سخنان را ازروی جدگفته باشد، و در هر حال این لحن يقينا ازروی حرارت وعصبانیتی است مانند آنکه برای مردم از باده پیمایی یا از عروض خشم وغضب دست می دهـد و بضی گمان برده اند که نیچه چون مزاجی علیل و نفسي سليم و قلبی رقیق داشت و از این رو رنج فراوان دیده بود ، این عصبانیت برای ار دست داده و این سخنان را علی رغم احوال خود گفته است، و گرنه به آسانی می توان دریافت که انسان اگر همه برای خودخواهی هم باشد، باید دیگران را بخواهد و راستی و درستی پیشه کند تا محل اعتماد بنای نوع باشد ، چه هیچ فردی از وجود دیگران بی نیاز نیست و اگر او دیگران را نخواهد دیگران هم او را نخواهند خواست، و تیره روز خواهد بود و کسی که هیچکس را دوست ندارد ، و برای دوست حاضر به فداکاری نباشد ، دوستان نخواهد داشت . و نیچه این فقره


–۲۰۴–