برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۶۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

حتى نفس ماهم از حوادث است و بنابر این وجود منحصر به مدركات ومدرك است . حوادث در قالب مقولات ریخته میشوند ، و برطبق آنها تصورات[۱] برای ماصورت می بندند و پشت سر یا بالای حوادث و تصورات نباید جواهر و ذرات و حقایقی که مبنای آنها باشند فرض کنیم ، نه روحانی و نه مادی و جسمانی و همچنین امر مطلق[۲] وجود ندارد ، و هرچه هست نسبی[۳] و نسبت است ، حتی اینکه خود ادراك هم نسبت[۴] است یعنی نسبت میان عالم و معلوم[۵] و این نسبتها که به ادراك ما در می آیند تابع قوانين قبلی ( به آن معنی که کانت قائل بود)[۶] واصول معدودی هستند ، که همان مقولات می باشند و انسان جز اینکه امور را در قالب آن مقولات بریزد و تصوری از آنها دریا بد کاری نمی تواند بکند ، و البته خوانندگان متوجه هستند که در فلسفه كانت و رنوويه مقصود از تصورات همان حقایقی است که در آئینه ذهن مصور می شود ، نه اینکه موهوم و مخیل باشد این است که رنوویه با وجود این عقیده از اهل تشكيك بشمار نمی رود .

پی ر نوویه پیرو کانت است ؛ با این قید که ذوات را منکر است و نیز در تعیین وشمارة مقولات با او اختلاف دارد، و معتقد است که رأس مقولات تصور شخصیت[۷] است ، یعنی چون مدرك ادراك حوادث کرد ، من وجز من يا عالم ومعلوم را تشخیص می کند و تصور شخصیت برای او دست می دهد ، و مقولات دیگر کم و کیف و وضع است که مقولات سکونی[۸] هستند، و كون و فساد[۹] و توالی[۱۰]


  1. Rep ésentations
  2. L'Absolu
  3. Relatif
  4. Relation راین عقیده را نسبیت Relativité می گویند.
  5. Sujet et objet
  6. priori
  7. Personnalié
  8. Statique
  9. Le Devenir
  10. Succession
–۲۱۲–