برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۶۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

حکم کند ، ومعتقد شود ، مانند حکم به وجود خداوند و بقا وخلود . خدا یعنی همان نظام معنوی و اخلاقی که در جهان جـریـان دارد ، می بینیم که در کارگاه گیتی عدالت حکمفرما است و تخلف از اعتدال مایه رنج است و کیفی دارد .

با این حال خداوند را هم رنوریه بنا بر مسلك خود فرد محدود میداند ، و در این مورد نیز به وجود نامتناهی قائل نیست ، و اقتدار و اختیار را جز در فرد متشخص وممكن نمی پندارد، و از تشبیه خدا به انسان یعنی اینکه انسان خداوند را قیاس به نفس خود بکند باك ندارد ، اما در باره خدا حکمی نمی کند واقرار به جهل دارد ومی گوید ، همینقدر میدانیم که خیر کل است .

اشخاص نيك را می توان گفت : باقی هستند اما اينهم فرض است ، و بهتر آنست که بگوئیم نمیدانیم .

به عقیده رنوویه چون عدالت در امور جهان حکمفرما است ، همین فقره مبنای اخلاق است ، افراد نسبت به یکدیگر داین و مدیونند ، و باید به مقتضای این امر عمل کنند و این حالت را به نحواعتدال نگاه بدارند ، واگر چنین کنند صلح و سلامت برقرار خواهد بود ، افسوس که مردم به یکدیگر اطمینان ندارند ، و هر کس می خواهد دیگری را وسیله اغراض خود کند، و از او برباید ، اینست که میان مردم حال صلح وسلامت مبدل به جنگ وجدال شده است و حق مالکیت از وسائلی است که مردم برای دفاع خود در مقابـل دیگران اختیار کرده اند ، و این حالت بی اعتدالی نتیجه خود پرستی و نفسانیت انسان است که ما به شر و فساد شده و عصیان آدم به این معنی است ، وهمین فقره نیز دلیل است بر اینکه انسان در اعمال خود مختار می باشد و جبر در کار نیست.

اما مختاريت انسان که در گذشته به همه عصیان و هبوط او شده در آینده باعث عروج او می تواند شد . و سعادت بشر را باید از حسن ارادت او منتطر بود ، نه از ترقی علم را تحول طبیعی ، زیرا رنوویه تحول و تبدل احوال وانواع را هم چون منتهی به فرض وحدت


–۲۱۴–