برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۷۸۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

در این اواخر محققان بیشتر بر آن شدند که معلوم کردن جوهریت و تجرد و بقای نفس برای ما یا اصلا مقدور نمی باشد . یا اگر هم هست امروز معلومات ما برای رسیدن به آن مقصود کافی نیست، و بهتر آنست که در چگونگی آثار روحی و نفسانی مطالعه کنیم و در این مطالعات هم به شیوه علوم جدید ، یعنی مشاهده و تجربه برویم ، والحق در این صد سال اخیر دانشمندان اروپا وامريكا رنج فراوان برده ومعلومات بسیار فراهم آورده اند ، چنانکه امروز روان شناسی از فنون مهم و بسیار قابل توجه می باشد ، ومحور فلسفه واقع شده است در عین اینکه از طبیعیات وعلوم تحققی به شمار می رود ، وضمنا واسطه انتقال از طبیعیات به الهیات نیز میشود چنانکه در مورد ویلیام جمز چنین شده است .

باری گذشته از ارباب دیانت که اعتقاد به وجود نفس یا روحی له جوهر مجرد باشد در واقع آزاركان عقاید ایشان است اهل علم این دوره چون نفس پاروح می گویند نظریه جوهریت وتجردش ندارند، ومرادشان آثاری است که به نفس نسبت داده میشود ، از علم و اراده و کلیه امور ذهنی جز اینکه بعضی به جزم یا به احتمال معتقدند که ، نفس حقیقتی است مستقل که به مطالعه در آثار او باید کم کم به چگونگی وجود او پی ببریم، و بعضی منکرند و آثار نفسانی را ناشی از قوای طبیعی ر بدنی میدانند .

در اینجا لازم است که گوشزد نمائیم که : آثار ناشی از نفس در قسم است بسیاری از آنها چنان است که نفس در حین وقوع آنهارا یا اصلا ادراک نمی کند ، مانند عملیاتی که بدن در تحلیل و جنب غذا صورت می دهد ، یا می تواند ادراك كند ولي غالبا متوجه آنها نیست ، مانند تنفس که توجه نفس در آن مداخله ندارد ، و این قسم امور را غریزی یا فطری می گویند[۱] قسم دیگر از آثار نفس امور ذهنی می باشند از احساس و تخیل و تعقل و اراده و مانند آنها که یا بدون توجه


  1. Instinctifa رقوم را که مبدأ این امور و آثار است Instinct می نامند یعنی غریزه .
–۲۳۳–