برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۸۰۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

اجمالی بنگاریم، و در چگونگی بیان و ترتیب مطالب طریقی اختیار می کنیم که برای اذهان خوانندگان ما مناسب باشد ، و اگر در این بیان قصور فاحش نکنیم کمال خشنودی را خواهیم داشت .

***

مسئله ای که برگسن موضوع رساله دکتری خود قرار داده ، بحث جبر و اختیار بود و این بحث البته در انسان موضوعیت دارد که داری نفس خود آگاه است ، چه ، انسان اگر نفس مدرك مريد نمی داشت مختار نبودنش مسلم بود ، واین بحث پیش نمی آمد . پس برای اینکه بتوانیم در این باب رأیی درست بدهیم، باید به احوال نفس و چگونگی خود آگاهی[۱] نظر بیندازیم .

برکسن در مطالعه احوال خود آگاهی نفس به طرز خاص وارد شد وتوجه کرد به اینکه بسیاری از مشکلات که در مباحث پیش می آید از آنست که بحث کنندگان در بعضی از امور که فقط کیفی هستند مانند امور کمی نظر می کنند، و از جمله این امور امر خود آگاهی است که همه احساسات و اوهام و ادراکات و تصورات وارادت نفس امور کیفی است ، والبته آن امور شدت وضعف دارد اما مقدار وشماره ندارد ، زیرا که مقدار وشماره مستلزم خردی و بزرگی است، وخردی و بزرگی به این نحو تصور می شود که چیزی بتواند دیگری را حاوی شود یا در دیگر محوی گردد ، و نسبت به آن زیاده و نقصان داشته باشد به عبارت دیگر تصور کمیت همواره با تصور بعد[۲] ومكان مقرون است ، زیرا بعد است که با بعد دیگر نسبت برابری یا بزرگی و خردی دارد ، وهر چیزی را هم که با چیز دیگر از جهت مقدار بسنجند به اعتبار بعدی است که آنها حائز می باشند و روشن است که هرچه بعد ندارد مقدار و کمیت ندارد ، اما احوال نفس از هر قسم که باشد با بعد ومكان در آن مناسبتی دیده نمی شود مثلا دردهایی که نفس احساس می کند با لذت و شادی که از زیبایی ها در می آید ، یا مهر و کینی که میورزد ، یا مدرکاتی که برای او دست


  1. Conscience
  2. Espace
–۲۵۸–