برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۸۱۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

طبیعی یا غیر طبیعی به کشمکش می کشد و کشمکش آلات و اسباب می خواهد ، بنا براین ناظم کارهای جهان بهريك از انواع جانوران اسباب و آلاتی برای این منظور داده است و آنها بر حسب خلقت بعضی چنگال ودندان یا شاخ یا نیش با زهر یا چیزهای دیگر دارند ، از این گذشته همه جانوران اعمالی را که برای زندگانی باید بکنند به فطرت وغریزه میدانند و می کنند و به عقل محتاج نیستند . درندگان به فطرت شکار کردن می دانند و مورچه به فطرت دانه جمع آوری می کند ، وزنبور عسل به فطرت انگبین ساخته ذخیره می نماید . پرندگان به فطرت آشیانه می سازند و همچنین هر يك از جانوران ؛ اما آدمی برحسب خلقت نه آن آلات را دارد نه آن غریزه ها وفطرتها را، یا اگر دارد به آن قوت وفراوانی نیست و کار زندگانی را کفایت نمی کند. در عوض به اوعقل داده شده است که همه آن نقسها را تدارك می نماید .

پس عقل برای تدبیر معاش است نه براي درك حقايق وعلم به کنه اشیاء و کار اصلی او اینست که در مادیات عمل کند و از آنها آلات وافزار بسازد ، و با آن آلات وافزار مصنوعات دیگر که محل حاجت او است فراهم کند که معاش و آسایش و امنیت زندگانی اورا تامین نماید، و اینکه انسان را حیوان ناطق گفته اند ممکن بود حیوان مانع بگویند ، زیرا اگر جانوران دیگر هم يك اندازه صنعت دارند صنمت آنها فطری وغریزی است ، و از خود تصرفی نمی کنند ؛ اما انسان صنعت فراوان و گوناگون دارد و همه آنها را به عقل وقوة منصرفه انجام میدهد ، وحتی علوم و فنون را هم که عموما معرفت حقایق میدانند ، در واقع معرفت حقایق یعنی علم به کنه نیست بلکه علم به وجه است برای ساختن افزار و آلات و تهیه مصنوعاتی که با آن آلات و افزار ساخته می شود، و اندك توجهی به فنون طبيعي ورياضي این مدعا را روشن می نماید .

نظر به اینکه در اصل عقل برای تدبیر معاش و قوه ساختن آلات وافزار و مصنوعات بوده ، و در این باب سر و کارش با ماده واشياء


–۲۶۶–