برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۸۲۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

مکاشفه است ، واگر مراد از عرفان به درون نگریستن و با مراقبه به رسیدن است ؛ هر فیلسوفی عارف است ، و اگر عارف نباشد فیلسوف حقیقی نخواهد بود ، اما حديث ذوق ووجدان اگر مقصود شورومستی جوانی وجاهلی است ما آن را منکریم ، اما اگر مراد ذوق سلیم و قوة حدس صائب ونكته بینی است ، ما مدعی هستیم که این قـوه نه تنها برای فیلسوف لازم است ، بلکه هر کس در هر رشته از علم سنعت رادب و کشف حقیقت کار می کند بدون این قوه رنجش بیهوده است ؛ چنان که پزشك البته باید معلومات طبی را به درستی فرا گرفته باشد ، اما اگر ذوق نداشته باشد در تشخیص بیماری به خطا میرود وشاعر و نقاش ومهندس ومانند آنها اگر ذوق سلیم نداشته باشند ، بد می گویند و بد نقش می کشند و زشت ساختمان می کنند . مخترعان و کاشفان همه اختراعات واكتشافات خود را از روی ذوق کرده اند . وگرنه بسیار کسان بودند که معلوماتشان از آنان کمتر نبوده است و چون ذرق درون بینی نداشته اند اختراع و اکتشافی نکرده اند هزار ها مردم در خط حکمت و فلسفه افتاده اند ومعلومات لازم را فرا گرفته اند ، اما فقط معدودی از ایشان که ذوق وقوة درون بینی داشته اند . فکر بدیع آورده ورأي تازه اظهار کرده اند .

پس علم و تعقل لازم است اما بی ذوق حاصل ندارد ، زیرا به درون بینی نمی انجامید و پایان این سخن این است که ، به درون بینی شخص به کل حقیقت شاید نمی رسد ، اما آنچه بـدان می رسد حقیقت است و حقیقت مطلق است نه حقیقت اضافی و نسبی ، و باید همه راهروان دست به دست بدهند تا به حقیقت کل برسند و فلسفه تام ساخته شود .

از آنجا که بیان فلسفه برگسن را آغاز کردیم ، تا اینجا حاصل مطلب این شد که حقیقت استمرار است ، وفلسفه ادراك استمرار است به وسیله جان بینی . اينك می پردازیم به بعضی از مطالبی که بر گسن بر این بنیاد و بدین روش تحقیق فرموده است .

***

در آغاز این سخن گفتیم : مسئله ای که برگسن در نخستین رسالة


–۲۷۳–