برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۸۲۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

ما از عالم مادي ادراك می کنیم نمایشها وظواهر باشد ، اما اگر همچنین است البته حقیقتی هست که این قسم در نظرها نمایش می یابد، راست است که ماهیراز تصاویر چيزي درك نمي كنيم ، اما ناچار اصلی هست که این تصاویر عکس اراست وچنین نیست که این تصاویر موهوم و بی حقیقت باشد ، و فقط مخلوق و مصنوع ذهن یا دماغ ما باشد . دماغ جزئی است از جهان مـادی نه اینکه جهان مادی ناشی و حاصل از دماغ باشد .

جهان جسمانی امری است متصل واحد ، و تکثر و اختلافی که در آن دیده میشود به مقتضای عملی است که انسان مجبور است در محیط خود بکند ، چون باید در محیط خود عمل کند ناچار است آن را به اجزا قسمت نماید که در هر جزئی بتواند تصرف کند ، و این تجزیه و تقسیم را به توسط حواس و قوای مدرکه خود انجام می دهد ، پس ادراك انسان از اشیاء متناسب است با عملی که در آن اشیا باید بکند.

هر حال جسمانيات تصاویری هستند که ادراك ميشوند ، بعضی از آن تصاویر برای انسان تن را مصور می سازند و بعضی دیگر اجسامی را که بر تن محیط می باشند ، واین دوقسم از تصاویر بر یکدیگر تأثیر دارند و از یکدیگر متأثر می شوند، به عبارت دیگر هريك در ديگري حرکاتی احداث می نماید.

حرکت امری است حقیقی ، امـا حقیقت حرکت آن نیست که مواضع متحرك را نسبت به نقاط مکانی نشان می دهد ، حقیقت حرکت تغییر حالت و کیفیت است و در نظر برگسن همه تغیر است و همه حرکت است ، اما متغير و متحرکی در کار نیست و تصور حرکت را باید قیاس به نفس نمود که حرکتش به درون بینی در یافته میشود . در واقع حرکت انتقال چیزی نیست بلکه انتقال حال است .

پس اگر درست تأمل کنیم ، ماده نیز خود استمرار احوال است زیرا که عین حرکت و تغیر است ، اگر به نظر سطحی بنگریم مكان یا بعد مجردی لازم است تا حرکت در آن واقع شود ، ولیکن چون


–۲۷۹–