✽ نبیر فریدون و پور پشنگ ✽ | ✽ که بر پیل و شیران جهان کرده تنگ ✽ |
و همچنین از اسفندیار در وقت مفاخرت با رستم گوید
✽ نژاد من از تخم گشتاسپ است ✽ | ✽ که گشتاسپ خود پور لهراسپ است ✽ | |||||
✽ که لهراسپ بد پور اورند شاه ✽ | ✽ که او را بدی آنزمان تاج و گاه ✽ | |||||
✽ بد اورند از گوهر کی پشین ✽ | ✽ که کردی پشین بر پسر آفرین ✽ | |||||
✽ پشین بود از تخمهٔ کیقباد ✽ | ✽ هنرمند شاهی دلش بر ز داد ✽ | |||||
✽ همیدون برو تا فریدون شاه ✽ | ✽ که اصل کیان بود و زیبای گاه ✽ |
و ازین قبیل در شاهنامه بسیار است و در بعضی مواضع در سخن گفتن نکوهش کم اصلان نیز کرده و با مزاج سلطان محمود مفاخرت نسبت بغایة ناموافق افتاد و نیز سبب تنفر مزاج سلطان آن بود که دران مدت که فردوسی بکتاب شاهنامه مشغول بود هر داستان که بنظم آوردی سخن او بهر اطراف می بردند و از اکابر هرکسی که از اهل کرم بودی صلات بفردوسی میفرستادند و او اعتماد بر وعدهٔ سلطان کرده بُود ازان هیچ ذخیره نمی نهاد چنانچه کسی داستان اسفندیار و رستم پیش فخرالدولهٔ دیلمی برد پانصد دینار طلا کرم فرمود و جهت فردوسی هزار دینار فرستاد و پیغام بدو کرد که اگر برین جانب گزاری کنی وظایف اعزاز و اکرام بتقدیم افتد که بدان مزیدی متصور نباشد این سخن در غزنی شهرت یافت و بسمع سلطان رسید و از موجبات ملال خاطر سلطان شد امر کلی این قضیه بود که دران زمان سلطان را با دیلمیان