برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۰۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۸۸–


اخری، در نواحی آمل گیاهی است که کندیه رویه[۱] گویند او را اگر او را بدست مالند و در قضیب مرد مالند انعاظ‍ گیرد و ورم کند و دو چندان شود که بوده باشد، بعد یک ساعت برقرار آید، و آن گیاه را برگهای خردک باشد.
اخری، قصبۀ شالوس خاصیّت او آنست که پوستهای آدمی سپید کند، اگر کنیزک کابلی و هندی یک سال آنجا مقام کند چون رومی و صقلابی شود، و این خبر مشهور است.
اخری، بونداد هرمزد کوه جایگاهیست که درو چاهیست، چون امساک باران باشد و سالهای بی‌آب اهل آن ناحیت سیر بسایند در آن چاه افگنند، از آسمان باران آید و آزموده‌اند که هرکه سیر بساید در آن سال بمیرد.
اخری، باومیدواره کوه گیاهی است که او را کوتر نیز خوانند هرکه او را برکند خندان امّا گریان یا سخن خوب‌گویان امّا بازی کنان و بکسی دهد تا بخورد آن کس که خورده باشد چندانکه در شکم او باشد بر آن صفت باشد که کننده بود.
عجیبة اخری، بنواحی طبرستان جایگاهی است که آنرا با ایزه کوه[۲] گویند، بعهد یزدادی دربند بود آنجا و فیروزه کوه گویند، بدان کوه پیوسته کوهی دیگر است که درو زهر قاتل میروید، بناحیت رودبارین سنبل روید.
اخری، بونداد هرمزد کوه اذخر[۳] روید چنانکه بمکّه و ایشان آن را مشکواش میگویند و دست اشنان از آن می‌سازند.


اخری، بسیاه رود نزدیک جمنو بدیه دنگی گردابی است که کتر گرداب می‌گویند، چون اسکندر رومی مالهای بسیار[۴] جمع کرد آنجا فرونهاد و دفن فرمود پادشاهان باوقات بسیار حیلت کردند تا بردارند روزی نشد و آخرین ماکان بن کاکی بود، بسیار مال بر آن خرج کرد و آبها بیفگند و حیلتها بکار آورد تا بجایی رسید که گچ و خشت و اثر عمارت پدید آمد، گفتند فردا بمقصود رسیم، آن شب آب فرو آمد و جمله را ناپدید گردانید، و ما کان آن شب بخواب دید که بیهوده بجان مگرد

  1. کذا در الف و ب، ج و سایر نسخ: کندیه زومه
  2. سایر نسخ: پانیزه کوه.
  3. فارسی دیگر اذخر فریز است
  4. ب: دنیا