برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۰۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۸۹–

که برای تو ننهادند، دست از آن باز داشت و بعد ازو کس را هوس نیفتاد.
اخری، هر بیست و پنج سال لا بد قحط‍ بباشد و نرخ گران شود اگرچه سهل بود اخری، حکایت اژدهای سام نریمان که جدّ رستم بود و شاعر طبری گوید:

  تنۀ هشتر بر بوم بدلیریِ ای سومِ‌[۱]  

چنان بود که بشهر یاره کوه اژدهایی پدید آمده بود که پنجاه گز بود و آن نواحی تا بدریا و صحرا و کوه و وحوش از بیم او گذر نتوانستند کرد و ولایت باز گذاشتند و او تا بساری بیامدی، مردم طبرستان پیش سام شدند و حال عرضه داشتند سام بیامد اژدها را از دور بدید، گفت بدین سلاح با او بهیچ بدست ندارم، سلاحی بساخت و اژدها آن‌وقت بدیه الارس نزدیک دریا بود، او را بجایگاهی که کاوه کلاده میگویند دریافت، اژدها سام را بدید حمله آورد، سام عمودی بر سر اژدها زد که فرو شد و بانگی کرد که هرکس که با سام بودند از هول آن بانگ بیفتادند و دم خویش گرد میکرد تا سام را در میان گیرد، چهل گام سام باز پس جست، اژدها تا سه روز می‌جنبید بعد از آن هلاک شد، هنوز بدان موضع سبزه البتّه نمیروید و اثر برقرار است.

  1. یعنی از دلیری این سام تنۀ اژدر بر زمین است.