برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۰۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۹۰–

باب چهارم[۱]

در ذکر ملوک و اکابر و علما و زهاد

و معارف و کتّاب و اطبّا و اهل نجوم و حکما و شعرا


از متقدّمان اصفهبد مازیار بود که ازو کافی‌تر پادشاه بعهد او نبود و چون بروزگار او رسیم معلوم شود، روزی رایض او بر اسبی نشست از آن او، میگردانید پرسید که درین اسب هیچ عیب میدانی، گفت در همه جهان مثل این اسب نباشد چه عیب داند کسی در او، مازیار گفت در هردو اشتالنگ این اسب مغز نیست، اصفهبد بفرمود تا اسب را بکشتند و اشتالنک بشکستند هیچ درو مغز نبود. و همچنین برای او وصف کردند در طخیرستان در گلّۀ فلان کس اسبی هست بصد هزار درهم، جماعتی را که باسب خریدن مهارت و بصارت داشتند مالها داد و باسب خریدن میفرستاد، فرمود که اوّل بطخیرستان آن اسب بخرند، چون آنجا رسیدند خداوند اسب گفت همچنین بگلّه فروشم [و نگذارم که بر نشینند، اسب بغایت نیکو و شایسته[۲]] و اعضا و قوائم متناسب بود، پیش اصفهبد نبشتند که حال بر این جملتست فرمان چیست، جواب نبشت لا بد خداوند اسب تا عیبی در آن نبیند شرطی چنین نکند، باید که شما در دیدن اعضا و تناسب خلقت احتیاط‍ تمام بجای آرید و مال بدهید بدان قرار که کمند در او افگنید، اگر دو گوشها راست کند و نظر تیز تیز میان هردو دست میزند و دنبال در خویشتن گیرد بیع درست باشد


  1. در الف ترتیب این باب بکلّی مغشوش است، قسمت اوّل این باب را تا آخر ذکر السیّد الامام ابو طالب التّائر در جزء باب سوّم بلا فاصله بعد از ذکر قلعۀ کیسلیان که بمازیار تعلّق داشت (رجوع کنید بصفحۀ ۸۲ از همین چاپ) آورده و بعد از آن قسمتی که راجع باصفهبدان است بکلّی از آن افتاده سپس ذکر عجایب طبرستان بدون ایراد عنوان باب چهارم میآید و پس از تمام شدن عجایب طبرستان در آنجا معارف طبرستان مذکور است، ترتیب این باب و قسمتهای ساقط‍ از الف را ما از روی نسخ دیگر مرتّب کردیم.
  2. قسمت بین دو قلاّب از الف افتاده.