برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۰۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۹۵–
  لا شیئ احسن عنده من نائل فی کفّ سائل[۱]  

سی هزار درهم پیش او فرستاد، و چون بکر بن عبد العزیز العجلی که از سروران جهان بود پیش او رسید بآمل بجهت او از اسب بزیر آمد و بخلاف آلات و تجمّلات هزار هزار درهم در صد بدره کرده پیش او فرستاد، و هرسال سی هزار درهم سرخ بمشاهد حسین علی و امیر المؤمنین علی و حسن علی علیهم السّلام و سایر سادات و اقربای خویش فرستادی، و چون متوکّل مشاهد ائمّه خراب کرد اوّل کسی که اعادت آن عمارت فرمود او بود. آورده‌اند که روزی بدیوان عطا نشسته بود و حشم را جامگی میداد، مردی را پیش او آوردند پرسید که تو از کدام قبیلۀ گفت از عبد الشّمس. گفت از کدام بطن، مرد خاموش شد، گفت مگر از فرزندان معاویۀ، گفت آری، پرسید از کدام فرزندی، خاموش شد، باز گفت مگر از فرزندان یزیدی، گفت آری، داعی گفت ای جوان تو مگر ندانستی ترا با طالبیّه نباید بود، بیک بار سادات علویّه شمشیرها برکشیدند که ما او را بکشیم، داعی بانک بر ایشان زد و گفت مصعب بن الزّبیر روزی بعطا نشسته بود منادی بانک کرد: این فلان بن عمرو[۲] بن جرموز، گفتند ایّها الأمیر ابن جرموز خائف و هراسان است که پدر او زبیر را کشته بود، مصعب گفت: جلّت همّة ابن جرموز ان اقیّده بأبی عبد اللّه، لیظهر آمنا و لیأخذ عطاه مسلّما معنی آنست که همّت پسر جرموز عظیم بلند شد که خود را محلّ آن می‌نهد که کفو پدر من باشد در قصاص، بگویند تا بیاید و عطا بستاند و بسلامت برود، و آن مرد را نفقات و چهار پای داد و تا بعراق معتمدان با او کرد که نباید طالبیّه هلاک کنند و گسیل فرمود،

  قفا خلیلیّ علی تلک الرّبی و سائلاها أین هاتیک الدّمی[۳]  
  1. اين بيت را الف بر ساير نسخه‌ها اضافه دارد.
  2. كذا در ب، الف : عين
  3. اين رشته اشعار فقط‍‌ در الف وجود دارد و از سياق عبارت معلوم ميشود كه مطلبى قبل از آن افتاده زيرا كه اگرچه آن در مدح محمّد بن زيد داعى است ولى مناسبت نقل و نام قائل آن در نسخه مذكور نيست. قسمتى از اين اشعار در كتاب مناقب آل ابى طالب تأليف ابن شهر آشوب آمده و ما عدّه‌اى از اين اشعار را بمدد آن كتاب تصحيح كرديم و نام قائل در آنجا نصر بن المنتصر آمده. راجع باين شاعر و آنچه از احوال او اطلاع در دست است رجوع كنيد بحواشى آخر كتاب.