در کلام و فقه و تذکیر بر جهانیان پوشیده نیست.
سید رکن الدین ساری و برادر او سید زاهد عالم متقی شرف الدین که مرقد او بمدرسۀ امام خطیب مقابل مشهد سر سه راه است، اظهار مذهب امامیّه و بطلان مذهب زیدیّه از شرف الدّین قوّت گرفت در آن حدود و اللّه اعلم.
السید امام ابو طالب الثائر ملک طبرستان، ایشان پنج برادر بودند و جدّ ایشان را حسین الشاعر گفتند، برادر ناصر کبیر بود و پدر او را محمد الفارس گفتند دختر ناصر را داشت. غلام و خدمتکاری بود او را عمیر نام بعد از آنکه گیل و دیلم طبرستان را از سادات بتغلّب باز گرفتند این غلام نیز در او عصیان کرد و بگیلان شد و آنچه از آن او بود بتاراج داد و مردم گیلان بدو جمع شدند و سیّد را باز گذاشته میگوید، شعر:
یا آل یاسین أمرکم عجب | بین الوری قد جرت مقادیره |
لم یکفکم فی حجازکم عمر | حتّی بجیلان جاء تصغیره |
ملوک باوند قدس الله ارواحهم
سماء معالیهم نقیّ من الطّخا | وجود مغانیهم بریء من الخطا |
خاندان مبارک ایشان مأمن خائف و ملاذ ملهوف و ملجأ سلاطین و ملوک روی زمین بود و رعایت جانب مستمیح و حمایت مستجیر را دینی مفترض و دینی مقترض شناختند و از اقطار عالم و آفاق گیتی هرکه را در کفش سلامت سنگ ملامت افتادی با پای حافیه جای عافیه خانۀ ایشان دانستند و مادام آن حضرت مقصد وفود و مجال سجود و مجالس جود بود و معاون معاوین و مساکن مساکین، از صولت وصلت ایشان با حمیم چون جحیم و با تسنیم چون نعیم و لقا و بقای ایشان خلایق را رایحۀ جنان و راحت جان،
و ما خلقت الاّ لجود أکفّهم | و اقدامهم الاّ لأعواد منبر |
حمایت ایشان تا بغایتی بود که اگر فرزندان خلفا و ملوک و امرا از بیم گناه پناه بدیشان کردندی طمع آنکه تمنّای بازخواست کنند منحسم مانده بود مثلا اگر