برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۲۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۱۰۷–

قرنا بعد قرن چون حرب بسوس با خصمان قوی و دشمنان غالب بجدال و قتال و جواب و سؤال رسیدی.
[۱] الاصفهبد الکبیر المعظّم علاء الدوله علی بن شهریار بن قارن، کرم و همّت و سخاوت و رحمت او صیت عدل نوشروان و مروّت نوذریرا منسوخ گردانید، مقامات مشهوره و کرامات منشورۀ او چون بحکایت ملک او رسیم ذکر رود که ملک و سریر و دیهیم پدر با چندان معاند و معارض از اقربا و برادران چگونه بدست آورد، اینجا بموجزتر عبارتی ذکر جماعتی که پناه بدرگاه او کردند نوشته آمد: از فرزندان سلطان مسعود غزنین شیرزاد که شریک ملک بهرامشاه فخر الملوک بود بخانۀ او آمد بعد مدّتی که در ریاض امن و رفاهیت با او بود تمنّی کرد که بزیارت کعبۀ معظّمه رود، از طبرستان بمکّه روز بروز وظیفه مرتّب گردانید تا بسلامت بدانجا رسید و بعافیت باز آمد، حقّ جلّ ذکره چنان ساخت که منازع آن پادشاه زاده از پیش برخاسته بود، او را با مقرّ عزّ خویش رسانید بغزنین.
سلطان مسعود بن محمّد سلجوقی برادر زادۀ سنجر دو نوبت بخانۀ او پناه کرد، نوبت اوّل چون خلیفه را بکشتند با پسر او پیش علاء الدّوله آمد و نوبتی دیگر چون میان طغرل و او خلاف افتاد عورات مخدّرات خویش را بیاورد و بقصبۀ آرم بسرای فرزند او شاه غازی رستم بن علاء الدّوله بنشاندند و او را مدد کرده بعراق فرستاد، و چون محمّد بن ملکشاه فرمان یافت فرزندان جمله بر محمود بیعت کردند و چون او درگذشت برادران با یکدیگر خلاف کردند، طغرل منهزم روی بخانۀ او نهاد، بدربند کلیس علیّ بن زرّینکمر و محمّد و ابو شجاع سه برادر نشسته بودند، سلطان را نگذاشتند که درآید، هرچند گفت که مرا خصم در قفاست و گریخته میآیم گفتند تا اجازت شاه نباشد نتوانی آمد، پیش شاه غازی فرستادند بآرم، حالی برنشست و تا بدیه مقصوره برفت، طغرل را درون آورد و بساری پیش پدر فرستاد، خوارزمشاه سعید محمّد را چهار پسر بود، خلاف افتاد دو گریخته پیش او آمدند، چندان نعمت و مکرمت فرمود که هنوز میگویند.
امیر عبد الرّحمن طغایرک اتابک که ممدوح عمادی شاعر بود و در قصیدۀ او را میستاید، بیت:

  عبد الرّحمن که گر بخواهد از هفت سپهر شش بکاهد  
  1. از این‌جا تا عنوان «معارف طبرستان» از الف افتاده و ما بجای آن در این قسمت ب را اساس طبع قرار دادیم.