برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۲۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۱۱۴–

در سیّوم مجلّد فتوّت و مروّت و فضل و کمال او و ثبات رأی و سیرت او را شرح خواهیم داد، ان شاء اللّه تعالی.
سابق قزوینی گفتند در خدمت سلطان مسعود شجاعی بود که در عراق و خراسان و عرب نام او سر دفتر مردان بود، او را بفریفت و بخدمت خویش آورد و بسطام و دامغان و جاجرم بدو داد، در آن حدود بغزو و جهاد ملاحده مشغول گردانید، و این مرد بغایت بخشنده بود، روزی پیش او نبشت که من بازماندگی می‌برم برای نفقات حشم، شاه غازی روی ببزرگان حضرت کرد و گفت سابق بما چنین نوشت، او دریاست با دریا کسی چه صلت تواند کرد، بگویید تا حال را بیست هزار دینار بدو فرستند و مثال نویسند که از آن سر حدّ چندانکه استخلاص کنی تراست باقطاع.
الاصفهبد المعظّم علاء الدوله الحسن بن رستم بن علی، با قرب عهد مستور نمانده باشد که سخاوت و سیاست او از منزل کمال‌اند فرسنگ گذشته بود تا بحر و کان در جنب آن شمر و سمر نمود، از خصال مردی و مردمی هیچ نماند که ذات او بدان متحلّی نبود الاّ آنکه او تهوّر و غروری داشت که عالم و عالمیان پیش همّت او وزنی نداشتند و بدین سبب هم او و اتباع او در موقف آسیب بودند و شرح آن داده شود، کفی المرء فضلا أن تعدّ معایبه.
بوقت آنکه خوارزمشاه کبیر عادل ایل ارسلان بجوار رحمت ذوالجلال رسید و سلطان صاحب قران تکش خوارزم از برادر سلطانشاه محمود باز ستد بحکم دوستی و مودّتی که پدر را با اصفهبد بود او و مادر هردو پناه کردند، اصفهبد با تمیشه آمد و از گیلان و حدود ری جمله عمّال و نوّاب را با هدایا و تحف پیش ایشان فرستاد و از صحرای گنجینه تا اسپید دارستان بیک فرسنگ خوان نهادند، اتّفاق عقلا بود که چنین خوان تا عمر عالمست بهیچ عهد کسی از جهانداران ننهاد، و تمامت این حکایت بجایگاهی دیگر برود، ان شاء اللّه تعالی.


الاصفهبد الاعظم حسام الدولة و الدین ابو الحسن اردشیر بن الحسن، قواعد دین بدو مشیّد و سواعد یقین بدو مؤیّد بود، در تدبیر مقانب و تحصیل مناقب صاحب رای و رویّت، بسیار قدر و قدرت، ایّام او روضۀ دهر و زهرۀ عصر و نزهۀ عمر و نهزۀ