برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۲۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۱۱۵–

عيش بود، و حضرت او موئل امائل و منزل افاضل، و مجلس او مجمع اصحاب درايت و مقصد ارباب روايت، و در حقّ‌ ايشان مواهب او رغايب و منايح او غرايب، آثار گزيده و اخبار پسنديدۀ او تميمۀ اعضاد عالم و قليدۀ أجياد بنى آدم، شيم طاهره و مكارم ظاهره و مفاخر باهره و مآثر زاهرۀ او چون روز بدر مشهور و چون شب قدر با نور، مدّت سى و پنجسال طبرستان بعهد پادشاهى او چون حرم مكّه امن و چون كعبه قبلۀ خلايق بود، در سنۀ مثال[۱] سلطان بزرگ طغرل بن ارسلان از عراق بعد وفات اتابك محمّد بن ايلدگز بخلافى كه با برادر او قزل ارسلان افتاده بود پيش ملك سعيد نبشت:

  إذا اغلقت أبواب قوم أراذل فبابك مفتوح و ليس بمرتج  
  و همّك مقصور على طلب العلي و سيبك مرفوع على كل مرتج  


و ازو پناه طلبيد، شاه اردشير مخيّم و معسكر بديه فلول لارجان ساخته بود، جملۀ اصفهبدان از امرا و معارف را تا برى باستقبال او فرستاد و او تا بآهنگ لار پيش باز شد و بجهت او از اسب بزير آمد و او را با فلول آورد و تخت و تاج با جمله آلات شاهنشاهى از خزانه و فرّاشخانه و شرابخانه و اصطبل و كلّه‌هاى سفر بدو باز سپرد و بجهت خود بر سر پشته چهل ميخ خيمه فروزد و بوزير شهر سارى نوشتند تا از قلعه‌ها و مواضع ديگر عوض اين جمله بخاصّۀ شاه بفرستند، و قزل ارسلان چون ازين واقف شد عزّ الدين يحيى عراق را بشاه اردشير فرستاد و حقوق سوابق پدر و برادر را وسيلت ساخت و تمنّى كرد كه اگر سلطان طغرل را بگيرد و بند نهد رى و ساوه و قم و كاشان و قزوين بعهد و ميثاق بنوّاب تو تسليم كنم و در ساير عراق و آذربايجان و ارّان حكم تو چنانكه بطبرستان نافذ باشد، شاه اردشير فرمود مباد كه كرم و مروّت ما براى محالات دنيا بر نقض عهد مبالات روا دارد، و بعد مدّتى سلطان را بدامغان و بسطام فرستاد و بعمل آن ولايت بنشست تا وجه وظيفۀ او مرتّب دارند و از طبرستان روز بروز نزل و علوفه ميفرستاد تا آنوقت كه بسلامت بمقرّ سلطنت خود افتاد، و در مجلد سيّوم حقوق نعم و تربيت او سلطان طغرل را بوقت آنكه قزل ارسلان او را بقلعه داشت شرح برود ان شاء اللّه تعالى وحده.

  1. يعنى ۵۷۱