برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۴۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۱۳۰–

الاستاد ابو العلاء المهروانی، مکمّل علوم ادبی و شریعتی و ریاضی، شاعر و متکلّم و فصیح و بلیغ بود، گفت، شعر:

  أیا من رمی فاستأسرتنی لحاظه و ما لی عنه فی الإسار أمان  
  تملّکت فاصنع ما بدا لک ریثما یحیط‍ بنار العارضین دخان  

محمد بن جریر بن رستم السروی، فقیه و متکلّم و صاحب حدیث و محقّق در مذهب اهل البیت علیهم السّلام، مدّتها در خدمت علیّ بن موسی الرّضا علیهما السّلام بوده و تصانیف او آنچه مشهورتر است: کتاب المسترشد، کتاب حذ و النّعل بالنّعل.


و خواجه امام عماد کجیج، فقیه آل محمّد علیهم السّلام، عالم و زاهد و متدیّن، امیر ابن ورّام او را بحلّه سالی دو باز گرفت، اهل بغداد و کوفه و شیعت سواد عرب باستفادت بدو پیوستند و هرسال یک هزار دینار بنفقات او معیّن گردانیده، و ابن ورّام دختر او را نکاح کرد و امروز از آن دختر جوانی رسید متبحّر بعلوم، صاحب جاه و منزلت و اختصاص و قربت، بمواقف النّاصر لدین اللّه ابو العبّاس احمد بحلّه بر جای است و من یافته‌ام:
و از کتّاب علیّ بن ربّن، معروف و موصوف ببلاغت و براعت و مؤلّفات او مثل فردوس الحکمة، و بحر الفواید، و بجهت اصفهبد مازیار نبشته‌ها نبشتی که بلغای عراقین و حجاز از آن متعجّب ماندند و بعد مازیار معتصم او را دبیری خویش داد.
و عبد الله المعروف بابن الطبری، بعهد خلافت متوکّل باصفرید و بؤس حال بسامرّه شد و سه شبانه روز برو گذشت که قوت نیافت، دستار و درّاعه فروخته بود و در وجه نفقه صرف کرده و مرقّعه پوشیده بر سر راهی نشست تا خویشتن بر اصحاب خلیفه عرض کند قضا را المؤیّد باللّه بن المتوکّل بدانجا رسید، سواری بصدمه بر او افتاد و کوفتی سخت بدو رسید، مؤیّد باللّه فرمود تا او را برگرفتند و بسرای او برده و طبیب را فرمود تا مداوات خستگی او کند، چون صحّت یافت دو هزار درهم بدو فرستاد، قبول نکرد، گفت اوّل تا امیر المؤمنین را دعائی نگویم نعمت قبول نکنم، متوکّل فرمود تا پیش او بردند، دعائی بگفت تا خلیفه و حاضران از فصاحت او خیره ماندند،