برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۵۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۱۴۰–


و حاکم و ملوک تا خالی نباشد، و بوقت آنکه مؤیّد الدّوله برادر و خلیفۀ ملک عضد الدّوله فنّا خسرو بن رکن الدّوله الحسن بن بویه با صاحب ابو القاسم اسماعیل عبّاد رحمه اللّه بطبرستان آمدند و ملک از قابوس باز گرفته و جمله قلاع مستخلص کرده و هجده سال قابوس بنیشابور معزول بود نشسته بدوّم مجلّه انشاء اللّه ذکر رود، امّا بباید دانست که در دولت اسلام هیچ پادشاهی بشرف ذات و بسطت ملک و نفاذ حکم و قهر و استیلا و رأی و دها و فرّ و بها چون عضد الدّوله نبود چه روز بازار اهل فضل و بلاغت عهد او بود، گویی جهان بجمله علوم آبستن ماند تا بعهد او رسید طلق وضع گرفت و بزاد، از فقه و کلام و حکمت و بلاغت و طبّ و نجوم و شعر و سایر علوم که بازجویی مبرّزان را، همه در روزگار او بودند، و من از پدر خویش رحمه اللّه شنیدم که مرا هوس بود بدانم که جمله علما بیک شکم زادن موجب چه بود، از خسرو شاه مجوسی منجّم شاه غازی رستم بن علی پرسیدم گفت اوّل دور عطارد دولت او بود، میگویند استاد و ادیب او ابو علی فارسی بود که امام الأئمّۀ نحو و لغتست و کتاب ایضاح عضدی برای او ساخته و طبیب او کامل الصّناعة بنام او پرداخته، و از وزرای او استاد ابو الفضل بن العمید و پسر او ابو الفتح و در عراق الصّاحب الجلیل ابن عبّاد و منشی او استاد ابو القاسم عبد العزیز بن یوسف و الصّابی ابو اسحق ابراهیم و شاعران او ابن نباتة السّعدی و ابو الطّیّب المتنبّی و استاد ابو بکر الخوارزمی الطّبری. روایتست از استاد ابو بکر خوارزمی که او را عادت بود هرچه پیش آوردندی در اوقات خلوات ندما و شعرا را فرمودی که وصف این بگویید، ما بگفتیمی و او نیز گفتی، تا روزی صحنهای برنج بشیر آوردند و بر خوان نهاده، فرمود صفت این بکنید، و همه درین اندیشه افتادیم، پیشتر از همه او گفت:

  بهطّة تعجز عن وصفها یا مدّعی الأوصاف بالزّور  
  کأنّها و هی علی جامها[۱] لآلی فی ماء کافور  

از قوّت طبع و سرعت اجابت او عجب ماندیم، چهل و دو سال ببغداد نشست، جملۀ حجاز و یمن و شام و مصر و عراقین و طبرستان و سایر بلاد فرشواذگر بحکم او

  1. در یتیمة الدّهر ج ۲ ص ۳: کأنّها فی الجام مجلوّة