برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۵۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۱۴۲–

تعالی در قسم آخر برود و قبیلۀ دوّم که قارنوندند و آل وشمگیر گویند[۱]] بعد از سادات طالبیّه قریب هشتاد سال زیادت طبرستان را حاکم و ملوک فرزندان او بودند و مذّت ملک هریک و وقایع بدوّم مجلّد ان شاء اللّه شرح داده شود، امّا هرکه خواهد جلالت قدر قابوس وشمگیر المکنی بابی الحسن بشناسد خطب جملۀ کتب تصانیف ابو منصور ثعالبی و کتاب یمینی عتبی مطالعه باید فرمود تا غزارت فضل و سخاوت و بذل و کمال عقل او بداند چه نثر او فراید فواید و نظم او قلاید ولاید است، و امام ابو الحسن علیّ بن محمد الیزدادی جمعی ساخته است از الفاظ‍ او و آنرا قراین شمس المعالی و کمال البلاغة نام نهاده، و درواند رسالتست فلسفی و نجومی و اخوانیّات و بشایر و فتوح و وقایع بآخر آن جمع، بمدح و مناقب او اوراق بیاض سواد گردانید، سخن یزدادی[۲]


و أنا اقول بلسان مطلق انّ احدا لم یسمع کلاما باللّغة العربیّة مثل رسائل قابوس فی الفصاحة و الوجازة و الرّوعة و العذوبة و اعتدال الاقسام و استواء الاوزان و اتّساق النّظم و ابداع المعانی و غرابة الاسجاع مع سهولة الالفاظ‍ و امتزاج الحروف المتجانسة و لیس وراء ذلک نهایة فمن أنکر [قولی] فلیتبّرز الی میدان الامتحان و لیأت علی دعواه بالبرهان، و أقول انّ اللّغة العربیّة عادت فی نشأة اخری بهذه الطریقة البدیعة، و النّظر و التّأمل یکشفان حقیقة ما قلت و السّکوت عن مدحه مدح و الاقرار عن وصفه وصف و اقول انّ هذا لیس من جنس کلام البشر و لا من المعرفة البشریّة و الادراک الطّباعی بل هو من افاضة القوّة العلویّة. و از جملۀ رسائل او، میان او و صاحب بن عبّاد مراسلات بسیار است و او را وکیل دری بود عبد السّلام نام، پیوسته بنیابت او در خدمت صاحب بن عبّاد، مگر وقتی بدین وکیل در چیزی نبشته بود تا حال بر رای صاحب عرض دارد، نبشتۀ او کماهی عرض داشت، صاحب از آن بلاغت و براعت انگشت تعجّب بدندان گرفت، عبد السّلام این واقعه و استغراب صاحب و استعجاب او پیش قابوس نبشت، هم بعبد السّلام مینویسد بذکر آن حالت[۳]:

  1. قسمت بین دو قلاّب در الف نیست
  2. برای اختلافات نقل مؤلّف طبرستان با متن نسخۀ چاپی کمال البلاغة رجوع شود باین کتاب صفحۀ ۱۷-۱۸ از طبع قاهره ۱۳۴۱
  3. این رساله و رسالۀ بعد در متن چاپی کمال البلاغة نیست.