برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۵۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۱۴۴–

أین الطّبع الّذی هو للصّدود صدود، و للتّألّف ألوف ودود، و أین الخلق الّذی هو فی وجه الدّنیا البشاشة و البشر، و فی مبسمها الثّنایا الغرّ، و أین الحیاء الّذی یجلّی به الکرم، و تحلّی بمحاسنه الشّیم، کیف یزهد فیمن ملک عنان الدّهر فهو طوع قیاده، و تبع مراده، ینتظر أمره فیمتثل، و یرقب نهیه فیعتزل، و کیف یهجر من تضاألت الأرض تحت قدمه، و صارت فی الانقیاد له کخدمه اذ رأت هشاشته أعشبت، و ان احسّت بجفوته أجدبت، و کیف یستغنی عمّن خیله العزمات و الاوهام، و أنصاره اللّیالی و الأیّام، فمن هرب منه أدرکه بمکایدها، و من طلبه وجده فی مراصدها، و کیف یعرض عمّن تعرض رفاهة العیش باعراضه، و تنقبض الأرزاق بانقباضه، و اضاء نجم الاقبال اذا أقبل، و أهلّ هلال الجدّ اذا تهلّل، و کیف یزهی علی من تحقر فی عینه الدّنیا، و یری تحته السّماء العلیا، قدر کب عنق الفلک، و استوی علی ذات الحبک، فتبرّجت له البروج، و تکوکبت له الکواکب، و استجارت بغرّته المجرّة، و آثرت بمآثره اوضاح الثّریّا، بل کیف یهوّن من لو شاء عقد الهواء، و جسّم الهباء، و فصّل تراکیب السّماء، و ألّف بین النّار و الماء و اکمد ضیاء الشّمس و القمر، و کفاهما عناء السّیر و السّفر، و سدّ مناخر الرّیاح الزّعازع، و طبّق أجفان البروق اللّوامع، و قطع ألسنة الرّعود بسیف الوعید، و نظم صوب الغمام نظم الفرید، و رفع عن الأرض سطوة الزّلازل، و قضی بمایراه علی القضاء النّازل و عرض الشّیطان بمعرض الانسان، و کحل العیون بصور الغّیلان، و أنبت العشب علی البحار و ألبس اللّیل ضوء النّهار، و لم لا یعلم أنّ مهاجری من هذه قدرته ضلال، و مباینی من هذه صفته خبال.
و این نبشته تا آخر پر از محاسن کلامست و بدین قدر اقتصار کردیم رفع شبهت را.
و شاهدی دیگر بر فضل او آنست که باستدعای اصطرلاب کری عمل حرّانی و دیگری بسیط‍ عمل خجندی و ذات الحلق صفت بوقی و آلات این جمله نبشتۀ مینویسد بخطّ‍ خویش پیش ابو اسحق الصّابی و در اثناء آن نبشته کلمۀ چند است:


و کأنّی بالاستاذ اذا قرأ کتابی هذا یقول أیّ نسب من الأنساب بین قابوس و الاسطرلاب و أیّ سبب من الأسباب یحمله علی تعاطی هذا الکتاب و مکاتبته أبلغ الکتّاب، و هلاّ اقتصر علی التّراس و الزّانات و لم یتخطّ‍ الاسطرلابات و الآلات[۱].

  1. این رساله و جواب صابی نیز در متن کمال البلاغۀ چاپی نیست.