برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۶۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۱۴۷–

حسن بود، نیک در غلام نگرید و فرمود تا ابو العبّاس غانمی را که وزیر او بود بخواندند، گفت این غلام را اقطاع پدید آورد و اسباب معیشت مهیّا گرداند و هم امروز دختری از متموّلان شهر گرگان بخواهد و نکاح فرماید و بدو تسلیم کند و البتّه تا ریش نیاورد نگذارد که پیش ما آید چه ما را غم صلاح بلاد و عباد میباید خورد و دل را اسیر هوی و مراد نتوانیم کرد، وزیر همچنانکه فرمان بود بجای آورد. و این ابو العبّاس غانمی در کفایت آیتی از آیات بود و هرگز از هیچ مخلوق هدیّه و تحفه قبول نکردی از ظلف و تعفّف، و میان او و ابو نصر عتبی مصادقه و مراسله بودی، وقتی اتّفاق افتاد که قابوس او را با سپاه و حشر جایی میفرستاد، عتبی با شمشیر هندی پیش او نبشتۀ نبشت که:
خیر ما تقرّب به الأصاغر الی الأکابر ما وافق شکل الحال و قام مقام الفال و قد بعثت بنصل هندیّ ان لم یکن له فی قیم الأشیاء خطر فله فی قمم - الأعداء أثر و النّصل و النّصر أخوان و الاقبال و القبول قرینان و الشّیخ أجلّ من أن یری ابطال الفال و ردّ الاقبال، ابو العباس غانمی بجواب مینویسد: قد الجأنی من طریق الفأل الی قبول ما أتحفنی به علی عادتی فی الانقباض و القناعة من الاخوان بمحبّات القلوب دون سائر الأغراض.

ذکر آل کیوس

پیش ازین ذکر رفت که پادشاهی طبرستان تا بعهد قباد بن پیروز در حاندان جشنسف مانده بود، چنانکه عادت تصاریف زمان و تکالیف دورانست بر تبدیل ملّت و تنقیل مملکت، روزگار اسباب انساب ایشان بانقراض رسانید و شهنشاه را معلوم شد کیوس را که آدم آل باوند است بطبرستان فرستاد و او مردی با صلابت و شجاعت و بسالت و سجاحت بود، اهل ولایات با او آرام گرفتند، و بمظاهرت ایشان جملۀ خراسان از ترکان خالی کرد تا اتّفاق افتاد که مزدک بن بامدادان چنانکه خواجۀ شهید نظام الملک الحسن بن [علیّ بن] اسحق در کتاب سیر الملوک باستقصا شرح آن نبشته است دعوی نبوّت کرد و چون ابلیس چندان تلبیس ساخت که قباد بدو بگروید انوشروان عادل که