برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
-۱۷-

و معلوم شاه و شاهزادۀ جهان باشد که حکما پادشاه با تمکین آنرا خوانند که صلاح روزگار آینده بهتر از آن گوش دارد که غم زمان خویش تا نیکنام دنیا و آخرت باشد همچنانکه یکی از ملوک فارس خاقان را گفت امروز از ترک کینۀ صد سالۀ بعد از خویش خواستم، و هرپادشاه که برای خوش آمد امروز خویش قانون عقل جهانداری را فروگذارد و گوید اثر فساد این کار صد سال دیگر ظاهر خواهد شد من امروز تشفّی نفس نگذارم که من بدان عهد نرسم هرآینه بباید دانست که زبان خلایق آن عهد اگر همه نبیرۀ او باشند بر تقریر گفت او درازتر از آن باشد که بروزگار او و طول مدّت ذکر باقی‌تر، و این معنی برای آن نبشتم از کار خویش تا بدانی که هرکه با من مشورت کند همچنانست که با من نیکویی کرده و چون نصیحت من درو اثر پدید آرد من از آن شادمانه شوم که مرا در دنیا شادی همین است و هیچ کس از شاهان روی زمین و اهل قدرت و تمکین با من نه احسان توانند کرد و نه شادی دیگر برین فزود، و عجب مدار از حرص و رغبت من بصلاح دنیا برای استقامت قواعد احکام دین چه دین و ملک هر دو بیک شکم زادند دو سیده، هرگز از یکدیگر جدا نشوند و صلاح و فساد و صحّت و سقم هر دو یک مزاج دارد و مرا بعقل و رأی و فکرت خویش فرح بیش از آنست که متموّل را بمال و پدر را بفرزندان، و لذّت من از نتایج رأی بیشتر از ملاذّ شراب و غنا و لهو و لعب چه مرا انواع سرور است: اوّل صورت صواب که بر آن اعتقاد کنم و نتایج آن‌که هر روز و شب می‌بینم از ظهور صلاح بعد فساد و حقّ بعد باطل و دوّم آنکه ارواح گذشتگان نیکوکاران از رأی و علم و عمل من شادمانه میشوند، همچنانم که با حسنت آوازهای ایشان میشنوم و شادی و طلاقت روی ایشان می‌بینم و سوّم آنکه میدانم بس نزدیک روح مرا با ارواح ایشان ائتلاف بی‌خلاف خواهد بود، چون بهمدیگر رسیم حکایتها کنیم از آنچه کردیم و شادیها یابیم تا آن شاه و شاهزاده را معلوم شود که رأی من با عامّۀ خلایق جز برّ و مکرمت نیست و خاص برای تو آنست که بر اسبی نشینی، و تاج و سریر گرفته بدرگاه شهنشاه آیی و تاج آن دانی که او بر سر تو نهد و ملک آنرا شناسی که او بتو سپارد که شنیدۀ او با هرکه تاج و ملک از او گرفت چه کرد، و یکی از آن قابوس بود شاه کرمان، طایع و منقاد بخدمت جناب مریع او رسید و تقبیل بساط‍‌