برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
-۲۰-

در روزگار صلاح باشد مادام، البتّه یکی با یکی نقل نکنند الاّ آنکه در جبلّت یکی از ما اهلیّتی شایع یابند، آن را بر شهنشاه عرض کنند، بعد تجربت موبدان و هرابده و طول مشاهدات تا اگر مستحقّ دانند بغیر طایفه الحاق فرمایند لیکن چون مردم در روزگار فساد و سلطانی که صلاح عالم را ضابط‍ نبود افتادند بچیزهایی طمع بستند که حقّ ایشان نبود، آداب ضایع کردند و سنّت فروگذاشته و رأی رها کرده و باقتحام سر در راهها نهاده که پایان آن پیدا نبود، تغلّب آشکارا شده، یکی بر دیگری حمله میبرد، بر تفاوت مراتب و آرای ایشان، تا عیش و دین بر جمله تمام گشت و آدمی صورتان دیو صفت و دد سیرت شدند چنانکه در قرآن مجید عزّ من قائله ذکر رفته است که: شَیٰاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِي بَعْضُهُمْ إِلیٰ بَعْضِ،[۱] حجاب حفاظ‍ و ادب مرتفع شد، قومی پدید آمدند نه متحلّی بشرف هنر و عمل و نه ضیاع موروث و نه غم حسب و نسب و نه حرفت و صنعت، فارغ از همه اندیشه، خالی از هرپیشه، مستعدّ برای غمّازی و شریری و انهاء تکاذیب و افتراء و از آن تعیّش ساخته، و بجمال حال رسیده و مال یافته، شهنشاه بعقل محض و فیض فضل این اعضا را که از هم شده بودند باهم اعاده فرمود و همه را با مقرّ و مفصل خویش برد و بمرتبه‌ای فروداشت و از آن منع کرد که یکی ازیشان بغیر صنعتی که خدای جلّ جلاله برای آن آفریده باشد مشغول شود و بر دست او تقدیر حقّ تعالی دری برای جهانیان بگشود که در روزگار اوّل خاطرها بدین نرسید، و هریک را از سران اعضاء اربعه فرمود که اگر در یکی از ابناء مهنه اثر رشد و خیر یابند و مأمون باشد بر دین یا صاحب بطش و قوّت و شجاعت با فضل و حفظ‍ و فطنت و شایستگی بر ما عرض دارند تا حکم آن فرماییم.

امّا آنچه بزرگ میآید در چشم تو از عقوبتهای شهنشاه و اسرافی که در سفک دماء میفرماید در حقّ کسانی که بخلاف رأی و امر او کاری میسازند، بداند که پیشینگان از آن دست ازین کوتاه داشتند که خلایق ببی‌طاعتی و ترک ادب منسوب نبودند و هرکس بمعیشت و مهمّ خویش مشتغل، و بسوء تدبیر و عصیان پادشاهان را بتکلیف برین نداشتند، چون فساد بسیار شد و مردم از طاعت دین و عقل و سلطان


  1. قرآن سورۀ ۶ (سورة الانعام) آیۀ ۱۱۲