برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
-۲۱-

بیرون شدند و حساب از میان برخاست آبروی اینچنین ملک جز بخون ریختن بادید نیاید، و تو مگر نشنیدی که در چنین روزگار مردی از اهل صلاح گفت ندانستیم و پیش ازین نشنیدیم که عفاف و حیا و قناعت و دوستی مرعیّ و نصیحت صادقه و رحم موصول انقطاع طمع است، چون برین روزگار طمع ظاهر شد ادب از ما برخاست نزدیکتر بما دشمن شدند، و آنکه تبع ما بود متبوعی در سر گرفت و آنکه خادم بود مخدومی، عامّه همچو دیو که از بند بگشایند کارها فروگذاشتند و بشهرها بدزدی و فتنه و عیّاری و شغلهای بد پراگنده شده تا بدان رسید که بندگان بر خداوندگاران دلیر شده‌اند و زنان بر شوهران فرمانفرمای و ازین نوع برشمرد و بعد از آن گفت:

فَلٰا قَرِیبَ وَ لَاَحمِیم وَلَا نَصِیحَ اِلَّا ألسُّنّةُ وألأَدَبُ تا بدانی که آنچه شهنشاه فرمود از مشغول گردانیدن مردمان بکارهای خویش و باز داشتن از کارهای دیگران قوام عالم و نظام کار عالمیان است و بمنزلت باران که زمین زنده کند و آفتاب که یاری دهد و باد که روح افزاید، اگر در عذاب و سفک دماء چنین قوم افراط‍ بجایی رساند که منتهای آن پدید نبود ما آن را زندگانی میدانیم و صلاح، که در روزگار مستقبل اوتاد ملک و دین هرآینه بدین محکمتر خواهد شد، و هرچه عقوبت بیشتر کند تا این اعضا هریک بمرکز خود روند محمدت بیشتر یابد، و با آنکه چنین قرارداد بر هریکی رئیسی بر پای کرد و بعد رئیس عارضی تا ایشان را شمرده دارد و بعد او مفتّشی امین تا تفتیش دغل ایشان کند و معلّمی دیگر تا از کودکی باز هریک را بحرفت و عمل او تعلیم دهد و بتصرّف معیشت خود فرو آرامند و معلّمان و قضاة و سدنه را که بتذکیر و تدریس مشغولند مرتّب گردانیده و همچنین معلّم اساوره را فرمود تا بشهرها و رستاقها ابناء قتال بسلاحشوری و انواع آداب آن مشغول دارد تا جملگی اهل ممالک بکار خود شروع کنند که حکمای اوایل گفته‌اند: اَلْقَلْبُ ألَفارِغُ یَبْحَثُ عَنِ السُّوءُ وَألیَدُ ألفَارِغَةُ تُنَازِعُ اِلَی ألِاثْمِ معنی آنست که دل فارغ خالی از کار پیوسته تفحّص محالات و تتبّع خبرهای اراجیف کند و از آن فتنه زاید و دست بی‌صنعت در بزه‌ها آویزد.

و نمودی که زبانهای مردم بر خون ریختن شهنشاه دراز شد و مستشعر گشته‌اند