برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
-۲۴-

محظور باشد از جانبین، و گفت من بدانستم [که زن] بمنزلت وعاء است. و فلان از قبیلۀ ما مادر او تابوت بود و من باز داشتم از آنکه هیچ مردم زاده زن عامّه خواهد تا نسب محصور[۱] ماند و هرکه خواهد میراث بر آن حرام کردم و حکم کردم تا عامّه مستغّل املاک بزرگزادگان نخرند و درین معنی مبالغت روا داشت تا هریک را درجه و مرتبه معیّن ماند و بکتابها و دیوانها مدوّن گردانند.

و حکایت تابوت آنست که در قدیم الایّام پادشاهی بزرگ بود بر زنان خویش خشم گرفت و گفت من شما را بنمایم که مستغنیم از شما، تابوتی فرمود و نطفه در آن میریخت، یکی از آن زنان نطفه بر خویشتن گرفت فرزندی آمد، دعوی کردند که مادر او ملکه است و پدر او تابوت، و در توراة یهود و انجیل نصاری چنانست که بعهد نوح علیه السّلام مردم بسیار شدند و زمین یک بدست بی‌آبادانی نبود، بنو لوهیم با دختران فرزندان آدم علیه السّلام اختلاط‍ کردند جبابره ازیشان پدید آمدند تا حقّ تعالی جلّ ذکره طوفان را سبب قهر ایشان گردانید. پس شهنشاه در احتیاط‍ نگهداشت مراتب بجایی رسید که ورای آن مزید صورت نبندد و حکم فرمود که هرکه بعد ازو ازین سنّت بگذرد مستحقّ وضع درجه باشد و خون ریخت و غارت و جلاء از وطن، و گفت این معنی برای پادشاهان آینده نبشتم که شاید بود تمکین تقویت دین ندارند، از کتاب من خوانند و کارفرمایند، و یقین بباید دانست که پادشاه نظام است میان رعیّت و اسفاهی و زینت است روز زینت و مفزع و ملجأ و پناه است روز ترس از دشمن، و همچنین گفت که شما شهرها و خزانه‌ها را از حوادث نگه دارید و زنان را از زینت، باید که هیچ چیز را چنان نگه ندارند که مراتب را، و فرمود که عهد من با آیندگان آنست که خدم و مصالح[۲] خود بعقلا سپارند، اگرچه کارهای حقیر باشد، اگر همه جاروب داری امّا راه را آب زدن باشد عاقلترین آن طایفه را فرمایند که نفع با عقل است و مضرّت و مهانت با جهل، و عاقلان گفتند که جاهل احول باشد، کژ راست بیند و شکست درست پندارد و بزرگ چیز خرد انگارد و خرد بزرگ شمرد، از صور جهل پیش و پس نتواند دید و از کارهای آخر که بزیان آورد و تدارک آن میسّر نشود معلوم او گردد، و اندک‌اندک مضرّت را جاهل در نیابد تا چنان شود که بدانش آنرا در نشاید یافت.


  1. ب، محصون.
  2. ب: خدمتی بر رضای