برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۴۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
-۲۷-

پادشاه خالی ماند و مقاتل نفقه نیابد، ملک از دست شود، و پادشاهزادگان را باز داشت از تبذیر مال و تهوّر تا حاجتمند مهنه نشوند، و معیشت ایشان چنان قسمت کردند که اگر یکی هزار گنج دارد و یکی اندکی دارد زندگانی بر سنّت کند و دختران پادشاهان هرکه را مصلحتر و با دیانت بود برگزید تا همه را رغبت صلاح و عفّت افتد، و از زنان برای خویش بیکی امّا دو اقتصار کرد و بسیار فرزند بودن را منکر بود و گفتی فرزند بسیار سفله را باید، ملوک و اشراف بقلّت فرزندان مباهات کنند:

  بغاث الطّیر أکثرها فراخا و أمّ الصّقر مقلات نزور  

امّا دیگری که نبشتی شهنشاه منهیان و جواسیس برگماشت بر اهل ممالک مردم جمله ازین هراسان‌اند و متحیّر شدند، ازین معنی اهل براءت و سلامت را هیچ خوف نیست که عیون و منهی پادشاه را تا مصلح و مطیع و تقیّ و امین و عالم و دیّن و زاهد در دنیا نبود نشاید گماشت، تا آنچه عرض دارد از تثبّت و یقین باشد، چون تو بایسته نفس و مطیع باشی و راست از تو بپادشاه این رسانند ترا شادی باید فزود که اخلاص عرض دارند و شفقت زیاد شود. شهنشاه در وصیّتی که فرمود این باب باستقصا نوشته‌اند که جهالت پادشاه و بی‌خبر بودن از احوال مردم دری است از فساد، امّا شرط‍ آنست که از کسانی نامعتمد و بی‌ثقت زنهار تا سخن نشنود و این رأی پیش نگیرد و بر آن کار نکند و نپندارد و نگوید که اقتدا باردشیر میکنم که من روزگاری فرمودم بی‌ضبط‍ و کار دین پر خلل و ملک نامستقیم، جمله اغیار و اشرار هیچ اخیار نه، و نیز آنکه معتمدان و امنا و صلحا برگزیدیم، بی‌تجربه و تصحیح حکمی نکردیم تواند بود که بعد از من قومی بهتر باشند، نباید که اشرار را مجال دهند که بر طریق انهاء خبری بمسامع پادشاهان رسانند که اگر العیاذ باللّه پادشاهان بدین راه دهند نه رعیّت و زیردستان آمن و آسوده باشند و نه ایشان را از طاعت و خدمت آنان تمتّعی و وثوقی، و هروقت که کار ملک بدین رسد زود انقلاب پذیرد و پادشاه بعجز رأی و ضعف قوّت منسوب شود تا آن شاهزاده صورت نکند که این شهنشاه کاری بگزاف و حجّتی بلاف پیش گرفت.

دیگر نمودی مال توانگران و تجّار باز گرفت، اگر توانگر نام نهاد و توانگر