برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۵۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
-۳۷-

و ارمنیّۀ فارس و فرات و خاک عرب تا عمان و مکران، و از آنجا تا کابل و طخارستان، این جزو چهارم برگزیدۀ زمین است و از دیگر زمینها بمنزلت سر و ناف و کوهان و شکم، و من ترا تفسیر کنم: اما سر آنست که ریاست و پادشاهی از عهد ایرج بن افریدن پادشاهان ما را بود و حاکم بر همه ایشان بودند و بخلافی که میان اهل اقالیم خاست بفرمان و رأی ایشان قرار گرفتند و پیش ایشان دختر خویش و خراج و هدایا فرستادند، امّا ناف آنست که میان زمینهای دیگر زمین ماست و مردم ما اکرم خلایق و اعزّ، و سواری ترک و زیرکی هند و خوبکاری و صناعت روم ایزد تبارک ملکه مجموع در مردمان ما آفرید زیادت از آنکه علی الانفراد ایشان راست و از آداب دین و خدمت پادشاهان آنچه ما را داد ایشان را محروم گردانید و صورت و الوان و مویهای ما بر اوسط‍ آفرید نه سواد غالب و نه صفرت و نه شقرت، و مویهای محاسن و سرما نه جعد بافراط‍ زنگیانه، و نه فرخال[۱] ترکانه امّا کوهان آنست که با کوچکی زمین ما با دیگر زمینها منافع و خصب معیشت بیشتر دارد. امّا شکم برای آن گفتند زمین ما را که هرچه درین سه دیگر اجزاء زمین باشد با زمین ما آورند و تمتّع ما را باشد از اطعمه و ادویه و عطرها همچنانکه طعام و شراب بشکم شود، و علم های جمله روی زمین ما را روزی گردانید، و هرگز پادشاهان ما بقتل و غارت و غدر و بی‌دینی منسوب نبودند و اگر دو پادشاه را مخالفت افتادی یا صاحب دین بودندی و مادّۀ اصحاب فساد بغارت و قتل منقطع کردندی سبایا را نگذاشتند که نام بندگی نهند و برّقیّت دعوی کنند، شهرها را بدیشان عمارت فرمودندی و برای غنیمت و بعلّت حرص مال و هوی و مراد خویش بر زیر دستان جبایت ننهادندی و اگر میان ایشان خصومت افتادی بحقّ و شریعت و حجّت باز داشتندی و هزار مرد از ما لشکری پیش هیچ خصم که بیست هزار بودند نشد الاّ که منصور و مظفّر برآمدند از آنکه بادی نبودند در ظلم و حرب و قتل، و شنیده باشی افراسیاب ترک با سیاوش غدر کرد در دویست موطن اصحاب ما را با او مصاف افتاد، بالجمله ظفر یافتند تا آنوقت که او را و کشندگان سیاوش را بکشتند و اقلیم ترک بکلّی بگشودند. پس امروز شهنشاه هرکه را بفضل و طاعت او مقرّ آمد و خراج فرستاد سایۀ حشمت خویش برو افگند و اطراف او مصون داشت


  1. فرخال یعنی موی فروهشته.