برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۵۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
-۴۴-

مماکست باحوال او چون استقلال و اهلیّتی درو یابد خدمت دیوان را نام او در میان مرتبه داران نبیسد. وزیر صلاح وقت و فراغ خاطر خویش را بخدمت شهنشاه اوّل تا آخر سخن باز راند، شهنشاه فرمود که: انّ اولاد السّفلة اذا تأدّبوا طلبوا معالی الامور فإذا نالوها اولعوا بذلّ الأشراف و الأحرار و الوضع بأجلّة الکبار و انّی اصون اعراض الأشراف ان یتناولها السّفلة و الأشرار: یعنی فرومایه‌زادگان چون علم و ادب و کتابت بیابند طلب کارهای بزرگ کنند و چون بیابند در رنجانیدن خاطر و وضع مرتبۀ بزرگان کوشند و من نفسهای بزرگان را از آن نگه دارم که دست تطاول و زبان تعرّض فرومایگان بدیشان رسد، یکی از بزرگان این معنی بشکر انوشروان نظم کرده است:

  للّه درّ انوشروان من رجل ما کان اعلمه بالدّون و السّفل  
  ابی لهم ان یروموا غیر حرفته مو ان یذلّ بنو الأحرار بالعمل  
  من باع تبنا ابوه فلیبعه و لا یبع سواه فیدنیه الی الوهل[۱]  

چون وزیر سخن شهنشاه بشنید بازرگان را معلوم کرد و مرد متأسّف و محروم بازگشت، و دیگر باره بامداد با هدایای بسیار و خدمتی بیشمار بدرگاه وزیر آمد و در مقام خویش ایستاده دعایی که لایق بود عرض داشت و گفت اگر در تمنّای دیروزینه مسدود و طریق نامسلوک بود، و لا ذنب لی ان حنظلت نخلاتها،[۲] چه شود اگر همان مال از بنده بستاند و قدم مبارک که فرق و تارک فرقد می‌ساید در بنده خانه آرد، وزیر اجابت کرد و گفت این بمن تعلّق دارد و لو دعیت الی کراع لأجبت،[۳] فردا اعیان ملک و وزیر بخانۀ بازرگان رفتند، چندان تکلّف در توسّع آن ضیافت


  1. این بیت را فقط‍ الف زیاد دارد.
  2. حنظلت الشجرة صار ثمرها مرّا نقله ابو حیّان (تاج العروس فی الحنظل).
  3. حدیث مشهور