برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۶۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
-۵۱-

و گويند چون رسول صلّى اللّه عليه و آله صحابه را هجرت فرمود با مدينه گفتند يا رسول اللّه بمدينه ما را نه مالست و نه عقار، وجه تعيّش ما چه باشد، وحى آمد: كَأَيِّنْ‌ مِنْ‌ دَابَّةٍ‌ لاٰ تَحْمِلُ‌ رِزْقَهَا[۱]، و رسول صلواة اللّه عليه و آله روزى زبير بن العوّام را گفت: يا زبير انّ‌ مفاتيح أرزاق العباد بإزاء العرش يبعث اللّه تعالى الى كلّ‌ عبد علي قدر نفقته فمن وسّع وسّع له و من قتر قتر له.

و جعفر بن سليمان از ثابت روايت كرد كه انس گفت رسول اللّه عليه الصّلوة و السّلام فرداد[۲] را از هيچ چيز از مأكولات ادّخار نكردى و گفتى: لا تهتمّوا لغد فإنّ‌ اللّه يأتي برزق كلّ‌ غد، روزى براى او سه مرغ بهديّه آوردند باز فرداد[۲]

خادم او يكى پيش آورد فرمود: ألم أنهك ان تخبأ شيئا لغد انّ‌ اللّه يأتى برزق كلّ‌ غد. روزى بحجرات مخدّرات گرد برآمد، و در آن وقت دوازده حجره بود، از همه براى سدّ جوع چيزى طلبيد، با هيچكس نبود شاكر نعمت و ذاكر محمدت ربّانى بمسجد آمد تا روزى ديگر سائلى بدر خانۀ او آمد، دانۀ خرما نهاده بود بدو داد و گفت: هاك و لو لم تأتها أتتك، و در حديث است كه: انّ‌ الرّزق يطلب العبد كما يطلبه اجله، شعر:

  انّي لأعلم و الأقدار جارية انّ‌ الّذى هو رزقى سوف يأتينى  

شنيدم كه سفيان ثورى رحمه اللّه بكوفه ميگذشت از دبيران امراء كوفه پيرى زيبا روى را ديد گفت اى شيخ فلان و فلان و فلان امير را دبير تو بودى ميدانى كه كار تو بدتر از هرسه باشد بموقف، هرگه حساب يكى بآخر رسد تو موقوف خواهى بود تا از يكى بديگر پردازند، پير در گريه افتاد و گفت چه كنم يا ابا عبد اللّه كه عيال دارم و از قوت لابدّست، سفيان گفت اى مسلمانان عذر پير شنويد، بعصيان خداى او را با عيال روزى ميدهد بر طاعت ضايع گذارد، بعد از آن گفت اى صاحب عيالان هيچ عذرى عتاب را


  1. قرآن سورۀ ۲۹ (سورة العنكبوت) آيۀ ۶۰
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ كذا در الف، ساير نسخ: فردا