برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۷۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
-۵۷-

شوامخ پيوسته بود تا در عهد جمشيد، پارسيان ميگويند ديوان او را مسخّر بودند و بعضى از اصحاب تواريخ جمّ‌ المصطفى[۱] نبشته‌اند، او ديوان را فرمود تا كوهها را منهدم و هامون كنند و دريا انباشته و غدران بريده و آبها را بدريا رسانند و صحارى باديد آرند و مجارى أنهار و ينابيع قسمت فرمود و براى اهل كوهستان قلعه‌ها ساخت چنانكه الاّ بنردوان چرمين[۲] نتوانند رفت، و در آن معاقل و حصون ذخيره آماده كرده و از كوهستانها آبها بوادى رسانيده و براى اهل صحرا خندقها زده، صد سال و زيادت برين نسق طبرستان داشتند، بعد از آن بهفت اقليم فرستاد و پيشه‌وران فرمود آورد و اوطان هرقوم پديد كرد و اهل فضل و عقل و حساب را بر ساير طبقات فرماندهى داد، پس قديم‌تر طرفى از اطراف طبرستان لارجانست.

و فريدون بديه وركه قصبۀ آن ناحيت و جامع و مُشرَّق[۳] و مصلّى آنجاست از مادر در وجود آمد، و سبب آن بود كه چون ضحّاك تازى جمشيد را پاره‌پاره كرد آل جمشيد از سايۀ خورشيد نفور و مهجور شدند تا در ميان عالميان ذكر ايشان فتور و دثور يابد. مادر افريدون با متعلّقان ديگر بپايان كوه دنباوند بدين موضع كه ياد رفت پناه گرفت. چون فريدون از مشيمۀ كن فيكون بيرون آمد بحكم آنكه جبال غير ذى زرع و ضرع[۴] بود با حدود شلاب[۵] نقل كردند كه در آن صقع چراخورها باشد و مقيمان او را تعيّش از منافع نتاج و باج گاوان بود. چون طفل از حدّ رضاع بفطام رسيد و هفت عام برو گذشت خطام[۶] در بينى [گاوان[۷]] ميكرد و مركب خود ميساخت چنان بود كه گويى[۸] از عكس افلاك بر روى خاك آفتابى ديگر از ثور طلوع مى‌كند. چون مراهق شد جوانان [آن[۹]] جنبات براى دفع نكبات پناه بجلادت و شهامت او ميكردند


  1. در جميع نسخه همچنين است، ظاهرا صحيح المضيى باشد بمعنى شيد.
  2. ب: دو احرمين (؟)، ج: دو اهريمن، ر: در اهريمن.
  3. كذا بدون حركات در ب، الف: مشرف، ج و ساير نسخ: منبر، ظاهرا مقصود از آن مشرّق است كه بمعنى مصلّى است مخصوصا مصلاّى عيد از مصدر تشريق كه بمعنى گزاردن نماز عيد است، در حديث على امير المؤمنين است كه: «لا جمعة و لا تشريق الاّ في مصر جامع» رجوع شود باساس البلاغه و تاج العروس و غيرهما در ريشۀ ش ر ق
  4. در جميع نسخ بهمين شكل ولى در سيّد ظهير الدّين (ص 11): جبال ذى ذرع و صحارى غير ذى زرع.
  5. كذا ايضا در ب، ج و نسخ جديدتر: چلاب
  6. خطام بكسر خاء يعنى مهار (مهذّب الاسماء)
  7. قسمت بين دو قلاب از الف افتاده.
  8. كذا ايضا در ب، ج و نسخ جديدتر: گفتى
  9. قسمت بين دو قلاب در الف نيست.