برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۷۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
-۶۴-

گذشتگان گفتند سؤال از حال ذات شهنشاه دليل كند بر قصور خرد خدمتكاران كسى را زهرۀ اين انديشه نيست، شاه فرمود درين وقت چندى چو فلك قباى اطلس روز[۱] از پشت جهان باز كرد و لباس پلاس شب درو پوشيد و فرزين چرخ كه ماه خوانند بشاهرخ از جمشيد فلك كه خورشيد گويند كلاه ببرد و از نور او در شب ديجور خود را كلّه بست ديدۀ ما از بخت خشنود بر تخت بغنود، چنانكه معتاد است من نام رأى الأحلام[۲] شررى از كورۀ دل آتشين ما بتصعيد و تبعيد بطلب مركز اصلى در قالب عاق گشت و بعيّوق پيوست، بميدان عالم غيب جولان مينمود، چشمش بر چشمۀ افتاد، بسيار اشجار برسم نوبهار بر حوالى آن رسته و انواع رياحين و شكوفه چه از خاك دميده و چه از درختان شكفيده، بر حافّات آن صافّات شد، شعر:

  النّبت ميّال على رملاته و الماء سيّال علي أحجاره  

دخترى سيمين پيكر[۳] ياسمين بر دلاويز نشاط‌انگيز شمشاد زلف بنياد لطف[۴] ماه ديدار خوش گفتار، هر وقت كه چشمش تير مژه در كمان ابرو مى‌نهاد سرين و سينه دل[۵] برهم ميدوخت، شعر:

  مواز بعضه في الحسن بعضا و لكن ما له شكل مواز  
  يسلّ‌ من الجفون سيوف لحظ‍‌ بها بدعو القلوب الي البراز[۶]  

تصنيف طرّه‌ها كرده و زلفها پس پشت افگنده از بيقرارى قرار جانها ربوده،

  زلف تو كه از راه خطا مى‌جنبد پيوسته بقصد خون ما مى‌جنبد  
  تكرار اگر نميكند درس جفا چندين بنگويى كه چرا مى‌جنبد  

هردو آستين باز ماليده و ساقين بركشيده، خلخال بپاى و خال بر روى، شعر:

  و موموق له في الخدّ خال كمسك فوق كافور نقيّ‌  
  تحيّر ناظرى لمّا رآه فصاح الخال صلّ‌ علي النّبيّ‌  

  1. الف: بيرون
  2. از امثال مولّده است (مجمع الامثال ميدانى 190:2 طبع مصر)
  3. ساير نسخ جميع اين صفات را با الحاق ياء نكره در آخر آنها آورده‌اند يعنى سيمين پيكرى يا سيمين‌برى... الخ
  4. ج و نسخ جديده: شمشاد قدى خورشيد خدى
  5. در تمام نسخه‌ها بهمين شكل (؟)
  6. اين قطعه در ساير نسخ نيست