برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۸۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
-۷۲-

يافتم نبشته، معنى آمل بلغت ايشان آهوش است و هوش و مل مرگ را گويند و بدين كنايت است از آنكه ترا مرگ هرگز مباد.

و[۱] آورده‌اند كه چون اصفهبد مازيار بن قارن سورهاى آمل خراب ميكرد بر سر دروازۀ گرگان بستوقۀ يافتند سبز، سر او بقلعى محكم كرده، متولّى آن خرابى بفرمود تا بشكنند لوحى بيرون افتاد كوچك از مس زرد برو سطرها بخطّ‍‌ كستج نبشته، كسى را كه بر آن ترجمه واقف بود بياورند بخواند، هرچند[۲] استفسار طلبيدند[۳] نگفت تا بتهديد و وعيد انجاميد گفت برين لوح نبشته: نيكان كنند و وذان[۴] كنند و هركه اين كند سال و اسر نبرد، همچنان آمد سال تمام نشده بود كه مازيار را گرفته با سرّ من رءآه[۵] بردند و هلاك كردند و كيفيّت آن حكايت برود، و مسجد جامع بايّام هرون الرّشيد سنۀ سبع و سبعين و مايه بنياد افگندند و متولّى عمارت ابراهيم بن عثمان بن نهيك بود و خواست اين جايگاه بخرد اوّل مسلّم نشد تا آن وقت كه جدّ ابو الحسن بن هرون الفقيه انبارك نام مسلمان شد او را مبارك نام نهادند، سراى خويش بفروخت، بعد او هركس بتبرّك ميفروختند، چون عمارت تمام شد و خواستند تا قبله پديد كنند چهل شبانه روز باران [بود]، وضع و تعيين بحقيقت ميسّر نشد، بحدس و تخمين فرونهادند و بهاى اين موضع كه جامع است هشت هزار و سى و دو دينار برآمد، و طول مسجد نود و سه ارش بود و طول سمك ده ارش و درو سيصد هزار و ششصد و چهل فرسب[۶] بود ديگر آلات برين قياس بايد فرمود و چهل و هفت‌هزار و سيصد و چهل دينار بعمارت صرف شد و بوقت فيروز شاه كه بانى اصل بود از حدّ گرگان تا بحدّ گيلان و موقان بر ساحل دريا خندقى كشيده بود و هنوز اثر آن خندق ببسيار مواضع طبرستان ظاهر است و فيروز كنده ميگويند و يزدادى در تصديق اين معنى مبالغتى نمود. و بوقت آنكه اساس شهر آمل مى‌نهادند مردى صاحب عيال يك گرى زمين ملك داشت كه رزان[۷] او بود برو تكليف فروختن كردند گفت هرگز


  1. ساير نسخ افزوده‌اند: مثل
  2. الف: هرچه
  3. ساير نسخ: كردند
  4. ساير نسخ: بدان
  5. ج و نسخ جديده: سرّ من رأى
  6. الف و ب: هر سب، ظاهرا صحيح همين فرسب است مطابق ضبط‍‌ ج و نسخ جديده و آن «دارى ستبر باشد كه بدو بام را بپوشانند و ثقل همه بر وى بود، رودكى گفت:
      بامها را فرسب خرد كنى از گرانيت گر شوى بر بامفرهنگ اسدى ص ۲۳،  
  7. كذا در الف و ب، در ج: از آن، رزان در صورت صحّت ضبط‍‌ متن بمعنى درختستان و باغ است