برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۸۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
-۷۳-

نفروشم، فرزندان دارم و درين شهر توانگران جمع شوند، فرزندان من بى‌ملك اسير مانند و بى‌حرمت شوند، ميان من و شما حاكم و قاضى عدل شهنشاه است، پيش فيروز شاه اين حكايت نبشتند جواب فرمود كه راست ميگويد بايد كه اوّل او را چندان مال دهند كه از جملۀ توانگران شود و بعد از آن تصرّف كنند بملك او.

شهر تُريجه

اشتقاق نام او از توران جير است، بعهد فرّخان بزرگ با تركان مصالحه رفت كه ضريبۀ [خزينه] بستانند و بطبرستان تعرّض نرسانند، چون دو سال برآمد در بندها و مسالك [ممالك] را استواريها كردند و بأداء ضريبۀ [خزينه] و اتاوه تهاون نموده، و بعد تحصين مضايق و تمكين مداخل[۱] و مخارج ولايت از هامون برخاسته و بموضعى كه فيروزآباد گويند بحدّ لفور باز شده و نشسته[۲]، تركان چون خلاف وفا بدانستند بطبرستان آمدند وصول گفتند پادشاه را، بدين موضع كه شهرست لشكرگاه ساخته و بهر طرف بغارت و تاراج تاختن ميبردند تا شبى فرّخان بر سبيل شبيخون تاختن بسر ايشان آورد و ظفر يافت، صول را با جملۀ حشم ترك بكشتند چنانكه پشته پشته از كشته با ديد آمد و باقى كه از لشكرگاه غايب بودند بكمينگاه گرفتار آمدند و طمع تركان از طبرستان منقطع شد، اين موضع را شهر ساختند و توران جير نام نهادند.

شهر مامطير

چون امام حسن بن امير المؤمنين على عليهما السّلام بما مطير رسيد و مالك اشتر نخعى و سپاه عرب با او بودند بعهد خلافت عمر، و هنوز بآمل معسكر ايشان را ذكر باقيست مالكه دشت ميگويند، آن موضع كه مامطير است بچشم امام حسن بن على عليهما السّلام دلگشاى و نزه آمد، آبگيرها و مرغان و شكوفه‌ها و ارتفاع بقعه و نزديك بساحل دريا ديد گفت: بقعة طيّبة ماء و طير، از آن تاريخ مختصر عمارتى پديد آمد تا بعهد محمّد بن خالد كه والى ولايت بود، بازار فرونهاد و بيشتر عمارت فرمود در سنۀ ستّين و مايه مازيار بن قارن مسجد جامع بنياد نهاد و شهر گردانيد.


  1. الف و ب: و مكمن و مداخل
  2. الف: نبشته، ب: نوشته، ج و نسخ جديده: و بمعسگر خود بنشست