برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۹۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
-۷۷-

بجهت ابو الحسن علىّ‌ بن محمّد اليزدادى رحمه اللّه از پدر خويش از شيوخ متقدّم كه در حدّ لمراسك شهر خواستان بن زردستان نام مردى بود بسيار مال و چهارپاى و تجمّل و با كبر سن و تجربت و خرد، فرزندان و بنو اعمام شايسته داشت همه در طاعت و متابعت او كمر بر ميان جان بسته، و بر آن ديوار كه نوشروان عادل كرده بود، و ذكر آن برود، خلفا عن سلف معمار، چون اصفهبد فرّخان بزرگ سارى بساخت و خندق فرمود و رستاقها پديد آورد از جملۀ نواحى خلايق روى بحضرت نهادند و بر اصفهبد ثناها گفته و بر تصويب رأى او بر تجديد[۱] آن عمارت فرموده جز اين شهر خواستان، تا بر رأى ملك عرض داشتند كه شهر خواستان از وفود و حشر تخلّف نمود و موافقت روا نداشت، بر خاطر اصفهبد اثر غبار غيرت ظاهر شد و فرمود كه دو سوار بفرستند و او را حاضر آورند. چون سواران بدو رسيدند مهمانى و جشن ساخته بود و مهتران حوالى بخانۀ او نشسته، فرزندان را گفت تا ايشان را فرود آورند و آنچه عزيز داشت و شرط‍‌ مراقبت حرمت پادشاه باشد بجاى آرند، و او پنهان در سراى رفت و فرمود تا متاع طبرستان از جامه‌هاى پشمين و ابريشمين و قزين و كتّانى و پنبۀ و انواع نانهاى پاكيزه و حلواهاى گوناگون و ريصارهاى[۲] حلو و حامض و بنات ضرع و بنات الماء و گوشتهاى صيد قديد و مرغان خانگى و هوايى و ميوه‌هاى تر و خشك و شرابهاى الوان مختلف و رياحين كه جز بطبرستان نباشد گرد آوردند و در جوالها نهادند و هم در شب بر نشست كه روز بود بسارى رسيد. قضا را در آن روز سماط‍‌ بزرگ ببساط‍‌ باز كشيده بودند و اصفهبد بر تختى بلند شده و خطبه بر رسم ملوك ميكرد و در اثناء و خلال سخن گفت: اى اهل طبرستان بدانيد كه شما جماعتى بوديد در گوگاه دنيا افتاده نه ذكرى از شما و نه رغبتى مردم اقاليم را بدين ولايت، اوطان شما در ميان بيشه‌ها، با وحوش و سباع آرام يافته و از رسوم مردم و خفض عيش و لين ملابس و مركب از اسبان تازى و استعمال طيوب بى‌خبر، من شما را بآسايش و مكارم اخلاق داشتم و شهرها ساخته تا محطّ‍‌ رحال اكابر و تجّار گردد و از جايهاى دور نفايس و رغايب پيش شما آورند و از جملۀ مذكوران و معارف دنيا گرديد و شهرهاى شما در عداد آيد،


  1. ج و ساير نسخ: تحويل
  2. ريصار معرب ريچال است بمعنى مربى و ترشى