برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۹۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۸۲–

میخوانند بیرون افتاد مردم را حال خویش معلوم کرد، او را تربیت کردند و در تعهّد او مبالغت نموده و بمال و چهارپای و خدم و حواشی و آلات و اسباب پادشاهی مدد کرده و پسر او سرخاب[۱] بطلب او توران و ایران و هند و روم جهان می‌پیمود، عاقبت بزمین رویان بلیکش موضعی است بهم افتادند و میان ایشان بحکم آنکه یکدیگر را نشناختند مصاف رفت، سرخاب ازو زخم یافت بپدر وعید کرد چنانکه در شاهنامه مکتوبست پدر را معلوم شد که پسر اوست، تابوتش برگرفت که بزاول برد، چون بساری رسید آنجا که قصر طوس بود فرونهاد تا که حرارت هوا کمتر شود برگیرد، خود اتّفاق نیفتاد. و می‌گویند گور او آنجا است. چون اسکندر بر زمین پارس مستولی شد دارا بن داراب ازو گریخته پناه بطبرستان کرد و پیش اسکندر پیام داد که گیر[۲] که هفت کشور زمین اور[۳] من تنگ کنی، فرشواذجر را چه کنی و دز دارا را من بکوه تاجی وادارم بویشه ترک بدریا و خزر[۴] ، تا سنۀ احدی عشر و ستّمایه هجریّه قلعۀ دارا معمور بود بعهد ما. و بعهد خسرو پرویز که خال او گستهم بسبب آنکه برادرش را بندویۀ نام خسرو دست و پای بریده بود و او بخراسان نایب خسرو بود ازین خبر یافت بگریخت، بطبرستان آمد تا خواهر بهرام شوبینه را خسرو بفریفت و بندویه او را بفرمود کشت و غیر ازین با او هیچ بدست نداشت و بشاهنامه شرح این حکایت مستوفی آورده است.

سلیان نام بعهد اکاسره پناه بطبرستان کرد و بدین موضع که قلعۀ کیسلیان است خانه ساخت و بطبرستان کیه خانه را گویند و قلعه بدو موسوم است، از آن تاریخ تا بعهد ما در سنۀ ثلث عشر و ستمایه معمور بود این قلعه[۵].

عجایب طبرستان

یکی کوه دماوند است که علیّ بن ربّن الکاتب در کتاب فردوس الحکمه آورده

  1. كذا در الف و ب، ساير نسخ: سهراب
  2. همه نسخ باستثناى الف : گيرم
  3. كذا در الف، ساير نسخ: بر
  4. ب: بويشۀ ترك بدريا و خزر، ج و ساير نسخ: بويشۀ نزديك بدريا، معنى اين جمله درست مفهوم نشد.
  5. در الف بلافاصله دنبال همين مطلب قسمتى از اوايل باب چهارم را كه در ذكر معارف طبرستان است بدون تناسب آورده، بعد بذكر عجايب طبرستان پرداخته و قسمت ابتداى باب چهارم را اصلا ندارد، چون در اين موضع الف ناقص و ترتيب آن مغشوش بود ما از نسخ ديگر تبعيّت كرديم.