برگه:Tarikh-shhryary-shahnshah-rza-shah-phlvy.pdf/۱۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نیروی نظامی ایران از عناصری که هر یک تابع یک سیاست دیگر بودند چگونه در تأمین استقلال ایران مؤثر بوده‌است. در ضمن این اقدام مهم در اوضاع داخلی کشور از جهت دیگر مؤثر بوده‌است و روح دوگانگی و اختلافی که در میان افراد قزاق و افراد ژاندارم بواسطهٔ احساسات فرماندهشان بوده است بدین وسیله از میان رفته و متحدالشکل‌شدن ارتش قهراً اتحاد فراهم کرده‌است.

نکتهٔ دوم اینست که در نواحی مختلف ایران مخصوصاً در مجاورت مرزها عناصری بودند که فرمان‌بردار حکومت مرکزی نبودند و پیروی از نیات دولت نمی‌کردند و سرانشان دست‌نشاندهٔ بیگانگان بودند. ناچار برای تأمین استقلال کشور می‌بایست دستشان از کار کوتاه شود. درین زمینه شاهنشاه ایران کارهای بسیار مهمی برای دفع سرکشی‌ها و فتنه‌ها در خراسان و آذربایجان و خوزستان و گیلان و فارس و لرستان و کردستان و استرآباد و مازندران و سیستان و بلوچستان کرد.

می‌توان گفت در مدت سه سالی که پس از تشکیل ارتش متحدالشکل باین کار مهم مشغول بودند در حقیقت برخی از نواحی ایران را که از حکومت مرکزی جدا شده و دم از نافرمانی می‌زدند دوباره بایران پیوستند و مانند آن بود که آنها را فتح کرده باشند. در برخی ازین نواحی بنیادی گذاشته شده بود که ممکن بود نتایج وخیم داشته باشد. از آن جمله رابطهٔ خراسان مدتی بود که با حکومت مرکزی گسسته شده بود. در آذربایجان نیز سرکشی قیام کرده و رابطه‌ای با پایتخت نداشت. خوزستان نیز سالیان دراز بود که مستقل و از ایران جدا شده بود و شیخ خزعل پیشوای اعراب محمره (خرمشهر) خود را پادشاه مستقلی می‌دانست و مالیات را بنام خود می‌گرفت و با بیگانگان قرارهایی بمیل خود می‌گذاشت. در نواحی دیگر چادرنشینان مسلح و راهزنان هر یک استقلالی داشتند و پیوسته همسایگان خود و مسافران را غارت می‌کردند. بهمین جهت برای تأمین امنیت و استقلال لازم بود که بتاخت و تازهای جنگلیان در گیلان و سرکشان ماکو و ساوجبلاغ (مهاباد) و بجنورد و قوچان و چادرنشینان قشقایی و بختیاری و شاهسون و مریوان و اورامان و سنجابی و کلهر و ایلات خمسهٔ فارس و اعراب بنی‌طرف در خوزستان و دشتی و دشتستان و ممسنی و بلوچ و طوایف مختلف لرستان خاتمه بدهند و هریک ازین وقایع از مباحث مهم تاریخ این دوره است.

قدم مهم دیگری که در راه استقلال ایران برداشته شد لغو قرارداد سال ۱۹۱۹ میلادی با انگلستان بود و تفصیل آن باختصار اینست که پس از جنگ جهانی اول و از پا درآمدن متحدین و نیرو گرفتن موتلفین در سیاست جهان و پیش آمدن انقلاب روسیه و استقرار رژیم کمونیست در آن کشور و برخی پیشامدها در مرزهای شمالی ایران دولت انگلستان که منافع خود را در ایران در خطر می‌دید و از آن جنگ بسیار بهره‌مند شده و در نتیجهٔ تجزیهٔ دولت عثمانی سرزمین عراق را نیز تحت‌الحمایهٔ خود کرده بود و منتهای ناتوانی مادی و معنوی ایران را می‌دید قراردادی با دولت ایران امضا کرد که بموجب آن دولت ایران اینک که تعادل در میان سیاست روس و انگلیس بهم خورده و دیگر مانعی در برابر انگلستان نبود امور مالی و نظامی خود را بمستشاران و فرماندهان انگلیسی بسپارد. پیداست که این قرارداد در حقیقت استقلال ایران را از میان می‌برد و ایران را دست

۱۶