برگه:Tarikh-shhryary-shahnshah-rza-shah-phlvy.pdf/۲۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

محله مزاحم محلهٔ دیگر نشوند و همین که پاسی از شب میگذشت رفت و آمد در کوی و برزن شهر را مانع می‌شدند و معمول بود بپاسبانان اسم شب می‌دادند یعنی کلمه‌ای محرمانه را بکسانی که می‌توانستند رفت و آمد کنند می‌گفتند و وی آنرا در گوش پاسبانان می‌گفت تا اجازه رفتن باو بدهند. سپس که افسران سوئدی برای شهربانی تهران استخدام کردند ایشان ورقهای چاپی با مهر و امضا و عکس صاحب ورقه بکسانی که طرف اعتماد بودند می‌دادند تا هنگام ضرورت شب بتوانند از خانه خود بیرون بروند.

درین زمینه نکتهٔ بسیار مهم اینست که این کارهای مهم که برای استقرار امنیت در ایران شده است و قدمهای بلندی که رضاشاه پهلوی درین راه برداشت در مدت بسیار کوتاهی با سرعتی بی‌نظیر که در هیچ‌یک از ادوار تاریخ ایران نظیر نداشته است صورت گرفت زیرا از آغاز سال ۱۳۰۰ تا تیرماه ۱۳۰۹ که اسمعیل سمیتقو رئیس ایل شکاک در آذربایجان گرفتار ارتش ایران شد و این آخرین واقعهٔ ناامنی و بی‌نظمی بود تنها هشت سال و چهار ماه کشید یعنی ناامنی و بی‌نظمی را که بیش از صدوسی سال وسایل آن در ایران فراهم شده بود درین اندک مدت از میان بردند اما در سراسر این مدت ارتش ایران مشغول زد و خورد نبوده و در هر سالی بیش از چند ماه گرفتاری نداشته‌است و ناچار ناامنی و بی‌نظمی صدوچند ساله در مدتی کمتر از آن بپایان رسیده است.

پیداست که برای رسیدن باین نتیجه نخست می‌بایست سپاه نیرومندی در ایران فراهم شود و دست بیگانگان را از آن کوتاه کنند و افسران بیگانه را از نظام ایران برانند و دسته‌های مختلف را متحدالشکل کنند تا بتوانند بدان وسیله دست راهزنان و سرکشان را کوتاه کنند بهمین جهت بمحض اینکه این نیروی تازه فراهم شد و وسایل کار آماده گشت بی‌درنگ بکار آغاز کردند و یک‌یک نواحی مختلف ایران که از حکومت مرکزی جدا شده بودند و هر یک دم از استقلال می‌زدند فرمان بردار شدند. مراحل مختلف این کار بسیار مهم بدین‌گونه است:

نخستین ناحیه خراسان بود که پس از سوم اسفند ماه ۱۲۹۹ محمدتقی خان پسیان فرماندهٔ لشکریان آن سرزمین در برابر حکومت مرکزی ایستادگی می‌کرد و رابطهٔ خود را با تهران قطع کرده بود و در سال ۱۳۰۰ پس از چند ماه کوشش این غائله رفع شد.

پس از آن می‌بایست همت بامنیت آذربایجان بگمارند زیرا که در آنجا هم ابوالقاسم خان لاهوتی فرماندهٔ نیروی آن ایالت در تبریز برای مخالفت با متحدالشکل شدن ارتش قیام کرده بود و از پذیرفتن دستورهای حکومت مرکزی سرپیچی می‌کرد و پس از فرستادن عده‌ای بآذربایجان و زدوخوردی در تبریز آن ایالت نیز بحکومت مرکزی پیوست.

پس از آن می‌بایست باوضاع خوزستان و امن کردن آن سرزمین توجه کنند زیرا چنان‌که پیش ازین اشاره کردم نزدیک سی سال بود که شیخ خزعل رئیس یکی از قبایل عرب خوزستان در محمره (خرم‌شهر) دستگاه مستقلی برای خود فراهم کرده بود و

۲۳