پیدا شد که سالیان دراز بود از ایران رخت بربسته بود و آن این بود که خدمتکردن و درستکار بودن پاداش و خیانتکردن و نادرست بودن کیفر دارد، در صورتیکه پیش از آن همه در اندیشۀ آن بودند که هرچه زودتر و هرچه بیشتر بار خود را ببندند و باین و آن متوسل بشوند تا زودتر بسرانجامی برسند و سرمایهای فراهم کنند که بدرد روز مبادا و روزگار بیکاری بخورد، یعنی آن روزی که زیردستتر و متنفذتری بمیان بیاید و کارشان را از دستشان بگیرد و او هم بنوبت خود بهمین اصول رفتار کند تا دیگری گوی را از میدان برباید.
قدم مهم دیگری که درین دوره در اصلاحات اداری برداشته شد تقسیم ایران بده استان بود که هر استانی بچند شهرستان و هر شهرستانی بچند بخش و هر بخش بچند دهستان تقسیم شد و هریک ازین چهار قسمت بیک مامور مسئول سپرده شد. بدینگونه ایران را بنابر اوضاع جغرافیایی و مقتضیات طبیعی و سیاسی و غیره بنواحی معینی تقسیم کردند. پیش از آن تقسیمات اداری ایران ترتیب معینی نداشت و بعضی نواحی بود که در حقیقت خود کشور پهناوری بشمار میرفت و سراسر آن سپرده بیک والی با فرمانفرما بود که مطلقا از عهدۀ ادارهکردن آن بر نمیآمد و اگر سالها در آنجا میماند بهیچ وجه از احوال و اوضاع آن ناحیهٔ پهناور آگاه نمیشد. تردیدی نیست که این وضع یادگار دورههای قدیم و حتی روزگار حکومت ملوکالطوائف و حکومت ایلیاتی بود که مثلا سرزمین کردها کردستان و سرزمین لرها لرستان باشد. برعکس گاهی ناحیهٔ بسیار کوچکی را هم بدلیلی که معلوم نبود مستقل کرده بودند. پیداست که با اصول سابق کسی نمیتوانست وسایل رفاه و آسایش مردم نواحی مختلف را فراهم کند و در آبادانی قسمت های کشور بکوشد و شکی نیست که هرچه تقسیمات کشوری کوچکتر باشد اداره کردن و آباد کردن و پاسبانی از آن آسانترست و این اصلاح را میتوان از اصلاحات اداری مهم دانست.
نکته بسیار مهمی که در اصلاحات اداری باید در نظر گرفت کوتاه شدن دست بیگانگان و بینیازی از مستشاران خارجیست. سابقاً اشاره رفت که در دورهٔ گذشته بیگانگان تا چه اندازه در کارها دخالت داشتند و اگر خود نمیخواستند یا نمیتوانستند دست داشته باشند بدست مستشاران بیگانه منافع خود را تامین میکردند. تردیدی نیست که هر ملتی برشد رسیده باشد همهٔ کارهای خودرا خـود بدست میگیرد و از بیگانه خود را بینیاز میکند و این نکته را در دوران گذشته در مدت صد سال که نیازمندی بتمدن جدید را احساس کردند دولت ایران نتوانست تامین کند زیرا گذشته از ناتوانی دولت بیاطلاعی کارگزاران و مسئولان امور مانع از آن بود که اوضاع اداری ایران با مقتضیات روزگار تطبیق کند. بهمین جهت «فرنگی» در ایران نفوذ و احترامی پیدا کرده بود که چون در سر کار بود نه تنها زیر دستانش بلکه همهٔ افراد ازو پیروی و فرمانبرداری میکردند. مثلا اگر رئیس مالیهٔ ولایتی اروپایی یا آمریکایی میبود مردم آن ناحیه
مالیات را زودتر میپرداختند. قهراً رعب و هراسی از فرنگی و مستشار فرنگی در