میشد نتیجهٔ دیگری هم در بر میداشت، و آن اینکه علماء در شهرهای دیگر از پیش آمد آگاه گردند و آنان هم بتلگراف برخیزند. چنانکه در این هنگام تلگرافهایی از ایشان از اسپهان و شیراز میرسید. همچنین از نجف از علمای آنجا تلگرافی آمد. عینالدوله، برای خفه گردانیدن کوشندگان نمیگزاشت آوازشان بجای دیگری رسد، و در شهرها جز آگاهی بسیار اندکی از پیشآمدهای تهران نمیبود ولی این کار ولیعهد و تلگرافهای علمای تبریز، آن بند را شکست و آگاهیهای بیشتری بشهرها رسانید.
اینها همگی مایهٔ دلیری بستیان میشد، و چنین پیداست که در اینهنگام سربازان و توپچیان و دیگران نیز بمردم گراییده و در نهان با آنان همداستانی مینمودهاند. چنانکه یکدسته سرباز که در جلو در سفارت میبودند ببستیان آمیخته و خود را کنار نمیگرفتهاند.
در نتیجه اینها کوشندگان آخرین خواست خود را بمیان نهاده و این بار آشکاره مشروطه و پارلمان طلبیدند. دولت که آن درخواستها را نپذیرفته بود این بار با درخواستهای دیگری رو بر گردید بدینسان:
- اول – بازگشت علمای اعلام
- دوم – عزل شاهزاده اتابک
- سوم – افتتاح دارالشوری
- چهارم – قصاص قاتلین شهدای وطن
- پنجم – عودت مطرودین (رشدیه و دیگران)
شارژدافر انگلیس اینها را بشاه باز نمود. شاه گفت نشستی با بودن وزیر خارجه برپا گردد و در پیرامون آنها گفتگو شود و بروز دوشنبه هفتم مرداد، گاه داده شد که آن نشست برپا گردد. ولی خواهیم دید که چنین نشستی برپا نگردید و پیش از آن روز عینالدوله از کار کناره جست.
پشتیبانی محمدعلی میرزا از کوشندگان گفتیم محمد علیمیرزا با کوشندگان هم آوازی نمود، و میباید داستان آن را بنویسیم: این مرد با آن کوتاهاندیشی و خودخواهی کسی نمیبود