از آنسوی نمایندگان بدخواه انجمن چون از چگونگی آگاه شدند کسانی را فرستاده و مردم را از مسجد نیز بپراکندند و برای دلجویی از ایشان چنین نهادند که چهار تن پیشنماز را برگزینند و برای باز پرس و رسیدگی بقراچمن فرستند. از آنسوی برای پرده پوشی به پیش آمد روزنامه انجمن داستان را جز بکوتاهی ننوشت و پرده از روی کار مجتهد و همدستان او بر نداشت.
دو تیرگی میانه انجمن و مجاهدانپنداشته میشد داستان بپایان رسید. ولی بد خواهان خود رها نکردند و همان روز در انجمن بگفتگو از بیرون کردن شیخسلیم از شهر پرداختند. هواداری او بتوده و ایستادگی که درباره داستان قراچمن نشان داده بود باینان گران می افتاد و این بود چنین گفتند: «آقاشیخ هر روز مایه اغتشاش شهر میشود باید او را از اینجا تبعید کرد». کسانی تنها باو بس نکرده بیرون کردن آقا میرزا علی ویجویه و دیگران را هم خواستند. پیداست که دست مجتهد و نظامالملک در میان می بود.
شیخ سلیم خود پیام فرستاد که چون او را بنمایندگی دارالشوری برگزیده بودند و مردم نگزاردند برود، کنون «اعتبارنامه»ای باو دهند و روانه تهرانش گردانند. نمایندگان بدخواه ازاین پیام خشنود گردیده و آن را راه بهتری برای دورراندن شیخ دیدند و چنین نهادند که «اعتبار نامه ای» باو داده روانه گردانند و با این نهش نشست را بپایان رسانیدند.
لیکن مجاهدان و توده آزادیخواهان از این سخت بیازردند و این کار انجمن را جز نتیجه بد خواهی برخی نمایندگان نشناختند . آن در آغاز کار بود که بهر کس از پیشروان و زورمندان خوش گمانی نموده و بجلو میانداختند. اکنون در آن شش ماه این اندازه پیش آمده بودند که ارجی باین و آن ننهاده و فریب نام انجمن را نخورده و سود و زیان خودرا بشناسند.
این بود گردن به نهش انجمن نگزاردند و فردا که چهارشنبه