بیکارهای گردانند.
روشنتر گویم: بجای آنکه پیروی از آیین مشروط کنند میکوشیدند آن را پیرو رفتار و شیوه زندگانی خود گردانند.
یک چیز بسیار شگفت « جملههای پادرهوایی » است که در همه روزنامه ها رواج میداشت. مثلا یکی امروز میخواست نگارشی در ستایش دانش بنویسد چنین مینوشت: « علم است که صفحه اروپا را بهشت روی زمین گردانیده، علم است که ملل متمدنه را بسیادت و سعادت رسانیده، علم است که ژاپون را در ردیف دول درجه اول گردانیده...» از اینگونه بیست یا سی جمله را پی هم میآورد. فردا میخواست بستایش از «اخلاق» پردازد و این بار همان جملهها را درباره «اخلاق» میآورد. پس فردا نوبت ستایش به «تمدن» میرسید باز همان ها را میشمرد. تا سالها شیوه چیز نویسی همین میبود و روزنامههای پرمایه از حبلالمتین و مجلس و مانند آنها نیز همین شیوه را دنبال میکردند. اگر سخن بدرازی نیانجامیدی توانستیمی نمونه هایی را از نوشته های خود آنها در اینجا بیاوریم.
این هم گفتیم که بسیاری از اینان، در آزادیخواهی بایایی برای خود، جز گله و ناله از دربار و بدگویی از شاه و پیرامونیان او نمی شناختند، و چنین میدانستند که هر چه بیشتر بنالند و بیشتر بد گویند آزادی خواهی بیشتر نمودهاند، و این بود در برخی از روزنامهها هرچند میتوانستند تندی مینمودند (یکی از اینها روحالقدس بود که داستانش را خواهیم آورد).
این روزنامهها جز از ندای وطن و تمدن و صبح صادق دیری نپاییدند و هر یکی پس از ده یا بیست شماره از میان رفت. صبح صادق نیز بسیار نپایید. ولی تمدن و ندای وطن تا توپ بستن مجلس برپا میبودند.
دو روزنامه دیگر در پایان نه ماه نخست، در میان دیگر روزنامه ها، دو نامه آبرو مندی هم در تهران پدید آمد که یکی از آنها «حبل المتین» تهران، و دیگری «صور اسرافیل» بود.