نداشتند و بعضی را بالای تخته و بر سر گزارده دور میگردانیدند غرض در این چند روزه خصوصاً روز سیم محشری برپا بود و یکساعت از ظهر گذشته مجلس فاتحه ختم و مجلس انجمن منعقد گردید... روز یکشنبه ۴ دکاکین باز و مردم مشغول کسب خود گردیدند.
خداوند این اتحاد و اتفاق را فیمابین مسلمین مستدام بدارد بحق محمد و آلهالطاهرین.
اینست نمونهای از راهبردن ملایان مردم ایران را. این نمایشهای بیخردانه میبود که میخواستند از میان نرود و فراموش نگردد.
بدگمانیهایی درباره تبریز اما میانه تهران و تبریز، در این روزها در تهران یک دروغی دربارهٔ تبریز پراکنده شده بود، و آن اینکه تبریزیان چون از محمد علیمیرزا نومید شدهاند میخواهند از تهران جدا گردند و خود جمهوری بنیاد نهند و اینست نمایندگان خود را از پارلمان باز خواستهاند. در تبریز سخنی از اینگونه بمیان نیامده بود و هیچکس چنین اندیشهای نمیداشت. اینرا در تهران ساخته و بزبانها انداخته بودند و سرچشمه آن تلگرافی بود که گفتیم تبریزیان در میان نالشهای خود از بیدادگریهای اقبالالسلطنه به نمایندگان آذربایجان فرستاده و در آن چنین گفته بودند: اگر در آنجا کاری از پیش نمیرود بیایید خود در اینجا دست بهم دهیم و بچاره دردها کوشیم. از این یک جمله آن دروغها را پدید آورده بودند و کم کم چندان پر و بال بآن دادند که کسانی از پیشروان بیمناک گردیدند و دو سید تلگراف بسیار درازی بنام علمای تبریز فرستادند که در آن در میان دیگر گلهگزاریها چنین گفته میشد:
«آذربایجان رکن رکین ایرانست هر نیک و بدی از آنجا طلوع نماید در تأمین و تخریب سعادت ایران اثر کلی دارد و بمناسبت اهمیت سرحدی مخصوصاً پاره مذاکره که در افواه آذربایجانی در حقیقت استقلال ایران را سم قاتل است و با فرط وطنپرستی و غیرت ملیت که از خصایص اهل آذربایجانست چنان تباین دارد که ابداً نمیتوان باور کرد که هر کس مختصر اطلاعی از پولتیک دول و اوضاع ملل دارد با داشتن