در ایران دامنهٔ این امتیازات بجایی رسیده بود که چون جایگاه تابستانی سفارت انگلستان در قلهک بود سراسر آن آبادی جزو خاک انگلستان شمرده میشد و نهتنها شهربانی ایران حق دخالت در کارهای آنجا را نداشت حتی کدخدای قلهک را سفارت انگلستان عزل و نصب میکرد. جایگاه تابستانی سفارت روسیهٔ تساری هم در زرگنده بود و آن سفارت نیز همان امتیازات را در آن ناحیه داشت.
عواقب اقتصادی این امتیازات بمراتب بیش از زیانهای سیاسی و اجتماعی آن بود زیراکه اساساً این گونه عهدنامها برای تأمین سود دولتهای بزرگ بزیان دولتهای کوچک بود. چند بار که در ایران کارخانهای برای تولید کالای ضروری ساختند چون کالای این کارخانه ارزانتر از کالایی که از آن کشور وارد میکردند تمام میشد از یک طرف بهای کالای خود را موقتاً و بحالت مصنوعی پایین بردند و از طرف دیگر فشار آوردند تا آن کارخانه را ببندند و کارخانهٔ قند کهریزک و کارخانهٔ نخبافی تهران همین سرنوشت را پیدا کرد. برخی از امتیازات در گوشهوکنار ایران باعث خونریزی هم شده است.
بدین گونه جای تردید نیست که بیش از صد سال استقلال ایران در منتهی درجهٔ سستی و لرزندگی بود و باندک بادی ممکن بود از پای درآید. چندین بار کشور ما تا پای پرتگاه زوال و انقراض رسید و تنها حوادث روزگار و اوضاع چهان استقلال ایران را نجات داد.
کسانیکه مرزهای ایران را در دویست سال پیش در نظر بگیرند و با مرزهای ایران در پایان دورهٔ قاجارها بسنجند میبینند که درین دوره یک ثلث از خاک ایران از دست رفته است.
در دورهٔ صفویه دولت ایران یکی از نیرومندترین و مشهورترین دولتهای جهان بود و حتی بارها دولتهای بزرگ اروپا پیروی از سیاست ایران در جهان کردند. ایرانیان نیروهای دولت پرتغال را که یکی از نیرومندترین دولتهای آن روزگار بود از خلیج