میخندیدند ولی چون فدیهٔ خود را داد و آزاد شد چند کشتی فراهم کرده دزدان دریا را بغفلت گرفتار نمود و به آسیا برده بدار زد. چون بروم مراجعت کرد مثل سایر نجیبزادکان آن دوره بعیاشی مشغول شد و مبالغ گزاف مقروض گردید اما فصاحت و بلاغت او نیز معروف بود و باینواسطه در نزد مردم محبوب واقع شد و متدرجاً بمناصب عالیه رسید و باز همواره در اسراف و تبذیر میکوشید چنانکه وقتی حاکم اسپانیا شده بود طلبکاران او نمیگذاشتند حرکت بکند. عاقبت کراسوس مبلغی از قروض او را ضمانت کرد. حکایت کنند که قیصر روزی تاریخ اسکندر میخواند ناگاه بنای گریستن گذاشت و گفت آیا افسوس ندارد که اسکندر چون بسن من رسید فتوحات خود را تمام کرده بود و من هنوز کار معتبری صورت ندادهام.
مقارن آن اوقات پمپه از مشرق مراجعت کرد و اعتقاد او این بود که صاحباختیار روم شده و همهکس تابع خیالات او خواهد بود لکن مجلس سنا چندان از او تمکین نکرد و بعضی از اقدامات او را تصویب ننمود. پمپه دلتنگ شد. کراسوس هم از سنا رنجش داشت. همانوقت قیصر نیز از اسپانیا برگشت و پمپه و کراسوس را با یکدیگر سازش داد و این سه نفر با هم متفق شدند که قدرت را از سنا سلب نمایند و این اتفاق سه نفری در تاریخ روم باسم اتفاق