نامیدند و چون رومیها مقابر را محترم میداشتند و تعرض بقبرستان را جایز نمیدانستند عیسویان از این بابت آسوده بودند و قبرستانهای خود را پنهان نمیکردند. شهدای خود را در همین سردابها مدفون میساختند و در اعیاد و جشنها بزیارت آنها میآمدند و از قرار مذکور در بعضی مواقع که دولت روم زیاد بآزار و تعقیب میسحیان اصرار داشته ایشان بجهت فرار از آن بلیات یا اجرای آداب و عبادت خود بآن سردابها متوسل میشدند و متحصن میگردیدند.
--( فصل بیست و ششم )--
انتهای دولت علیای روم
هنگامیکه کمد امپراطور یقتل رسید فوج قراولان مخصوص امپراطوری[۱] در شهر روم تسلط کامل داشتند و چون کمد بایشان پول فراوان میداد باو محبت میورزیدند لهذا ابتدا رئیس قراولان بآن جماعت بروز نداد که امپراطور کشته شده و چنین وانمود کرد که مرده و یکی از صاحبمنصبان قدیم را که بدواً پسر زغالفروشی بوده و بعد متمول شده چون وعده انعام گزاف بقراولان میداد بایشان معرفی کرد و آنها آن شخص را که پرتیناکس[۲] نام داشت بامپراطوری پذیرفتند. پرتیناکس بعد از آنکه امپراطور شد خواست قراولان را در